- پدر علم اقتصاد ایران
- دکترای اقتصاد دولتی از دانشگاه سوربن
- بنیان گذار انجمن اقتصاددانان ایران
|
برنامهگذاری اقتصادی
برنامهریزی اقتصادی در یک تعریف ساده به مجموعهای از راهکارها برای نیل به یک هدف از پیش تعیین شده اطلاق میشود. البته این تعریف خالی از اشکال نیست ولی برای انتقال مفهوم کافی به نظر میرسد. در ذیل این تعریف، یک اندیشه و تفکر بنیادین نسبت به اقتصاد نهفته است که تعریف برنامهریزی در واقع صورت ظاهری این اندیشه قرار گرفته است.
این تفکر فلسفی نسبت به اقتصاد چیزی جز پنداشت ﺁن بسان یک مجموعه مکانیکی نیست. بالطبع یک سیستم مکانیکی میتواند در یک فضای مکانیکی قابل هدفگذاری، کنترل و برنامهریزی باشد.
در کنار مفهوم برنامهریزی اقتصادی، مفهوم دیگری به نام سیاستگذاری اقتصادی مطرح شده است. سیاستگذاری اقتصادی در یک تعریف ساده عبارت است از ایجاد یا اعمال مشوقهایی از سوی دولت یا نهادهای دیگر سیاستگذاری به منظور دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و متکی بر ابزارهای سیاستگذاری اقتصادی، این تعریف نیز به مانند قبلی برگرفته از یک نگاه فلسفی به اقتصاد است، در این دیدگاه، اقتصاد مانند یک موجود زنده، متحرک و با شعور تلقی می شود که نسبت به اعمال مشوقها واکنش نشان داده و قادر است در یک فرآیند خورد و باز خورد در جهت مشوقها حرکت کرده و به هدف نهایی دست یابد. بدیهی است که سیاستگذاری اقتصادی به دنبال طرح دقیق مسیر دستیابی به اهداف نیست، بلکه تنها در جهت هدایت رفتارهای اقتصادی عاملان اقتصادی، بدون اعمال دخالت مستقیم در تصمیمات آنها و با استفاده از ابزارهای شناخته شده اقتصادی است. این ابزارها را میتوان به ابزارهای پولی، مالی، ارزی و تجاری تقسیمبندی کرد. نمونه ابزارهای پولی، تعیین نرخهای بهره بین بانکی و نمونه ابزارهای مالی مخارج دولتی و درآمدهای مالیاتی را میتوان برشمرد.
سابقه سیاستگذاری اقتصادی را به مانند برنامهریزی اقتصادی، میتوان در بسیاری از کشورهای صنعتی رصد کرد. این کشورها توانستهاند با اعتقاد به لزوم راهبری اقتصاد در قالب «سیاست» و نه «برنامهریزی» سطح قابل قبولی از رفاه و ثبات اقتصادی را برای شهروندان خود به ارمغان آورند، بدیهی است در این کشورها دولتها و بانکهای مرکزی به عنوان سیاستگذاران و نه برنامهریزان در کنار سایر عوامل اقتصادی که بر اساس منافع خود به کار و فعالیت میپردازند، به تنظیم روابط و جهت دهی امور میپردازند.
در ایران نیز هر دو دیدگاه تا به اندازهای خودنمایی کرده و در مقاطعی توانستهاند دولتیان را شیفته خود سازند. وجود برنامههای توسعه پنج ساله و نیز تشکیل شوراهایی مانند شورای پول و اعتبار و یا شورای جدیدالتأسیس رقابت را میتوان ماحصل این شیفتگیها دانست، در مقابل، دکتر منوچهر فرهنگ در کتاب برنامهگذاری اقتصادی، به عمد از واژه برنامهگذاری به جای برنامهریزی استفاده کرد زیرا «برنامهریزی» اقتصادی را مغایر با تعبیر علمی آن میدانست. به اعتقاد ایشان «برنامهگذاری» یعنی تهیه و تدوین برنامههای علمی اقتصادی. در این نوع «برنامهگذاری» ریخت و پاش جایی ندارد در حالی که در «برنامهریزی» چنان که از نامش پیداست در اسمش ریختوپاش وجود دارد. |