• استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیا
• دکتری اقتصاد از دانشگاه هاروارد
• پژوهشگر ارشد موسسه بروکینگز
• استاد مدعو دانشگاه های هاروارد،آکسفورد و پنسیلوانیا
|
اتکای برنامهریزی شده به بازارهای جهانی
دکتر جواد صالحیاصفهانی، اعتقاد دارد سیاستگذاریهای سیاسی و اقتصادی ایران باید به سمت رابطه بیشتر با کشورهای جهان هدایت شود. به باور ایشان، ادامه روندی که منجر به انزوای ایران می شود، در نهایت به بحرانهای بزرگتر اقتصادی دامن می زند.
ایشان در تشریح این ایده چنین نظر میدهد: در کتابهای اقتصادی میبینید که در اقتصاد هند طی ۵۰ سال قبل مدلی تدریس میشد که میگفت میتوان بدون تجارتخارجی و بدون رفتوآمد سرمایهخارجی کشوری از فقر بیرون بیاید و رشد کند. عده زیادی هم بودند که به نظام سوسیالیستی علاقه داشتند و همین تفکر را ترویج میدادند. درسی که ما از کشورهایی مثل چین، هند، ترکیه و برزیل گرفتیم این است که همه این کشورها در نهایت با استفاده از امکانات بازار جهانی موفق شدند میلیونها نفر را از فقر نجات دهند. مثلاً در ۲۰ سال گذشته در چین نیم میلیارد نفر به دلیل رشد اقتصادی بالا از فقر نجات پیدا کردند. در هند عدد دقیق را نمیدانم ولی حتما حدود ۱۰۰ میلیون نفر هستند که با رشد اقتصادی از فقر رهایی پیدا کرده اند. همه این چهار کشوری که نام برده شد هم با هم متفاوت هستند. یعنی یک مدل واحد وجود ندارد که بگویم بازار جهانی اینجاست و راه وصل شدن به آن هم چنین است تا بعد شما بروید و با چشم بسته برانید تا به بازارجهانی برسید. چین کشوری کمونیستی با یک ساختار بسیار بسته بود و به نحو کاملاً خاصی وارد بازار جهانی شده است. هند کشوری بسیار متفاوت با چین است که از امکانات خودش استفاده کرد و تصمیم گرفت چگونه وارد بازار جهانی شود.
دکتر صالحیاصفهانی به درسی که اقتصاد ایران از این تجربهها میتواند بگیرد اشاره کرده و میگوید: اگر بگوییم میخواهیم از طریق ارتباط با بازارهای جهانی به رشد اقتصادی برسیم، بسیار کلی است و نمیتواند مدل و الگویی برای این ورود باشد. به هرحال اقتصاد ایران همیشه باز بوده چراکه به نفت به عنوان محصول صادراتی اتکاء دارد و بنابراین نمیتواند اقتصاد بسته داشته باشد.
دکتر صالحیاصفهانی برای تفسیر شرایط ایران به کرهجنوبی به عنوان مثال اشاره کرده و میگوید: کرهایها با سیاست ارائه یارانه به صنایعی خاص میزان بهرهوری را در آنها بالا بردند تا کالاهای صادراتیشان در بازارهای جهانی بتوانند با کالاهای خارجی رقابت کنند. افزایش صادرات همزمان روی سایر بخشهایشان هم اثر گذاشت. در کشوری که صادراتش کالاهای صنعتی است، ناگزیر در بخشهای بهداشت، آموزش و زیرساختها نیز به طور کلی تحول ایجاد میشود. یعنی ضمن افزایش صادرات بخشهای دیگر هم به صورت خودکار تقویت می شوند تا بتوانند با وارداتی که از محل ارزهای صادراتی انجام میشود، رقابت کنند. یعنی یک نوع حالت تعادلی ایجاد میشود. حالا این روند را با ایران مقایسه کنید. وقتی قیمت نفت زیاد میشود به طور مستقیم هیچ اثری روی بهرهوری کار در ایران ندارد. اما همین اتفاق قیمت ارز را پایین میآورد و بخشهای تولیدی ما را در رقابتی نابرابر با بازارهای جهانی قرار میدهد.
دکتر صالحیاصفهانی پیشنهاد میکند: باید شرایطی فراهم شود که وقتی قیمت نفت بالا میرود، تقریباً همزمان بهره وری هم افزایش یابد. پس نباید بخش زیادی از پول صادرات نفت وارد بخش مصرف شود، یعنی معنیاش این است که کارگر ایرانی با سرمایهانسانی ایرانی دیگر نمیتواند، مثل سابق رقابت کند.
راهکارهای کمهزینه برای سیاستهای انقباضی
دولت و بانک مرکزی در اجرای سیاستهای انقباضی باید رویکرد هوشمندانهای در پیش بگیرند و اتخاذ سیاستهای انقباضی به صورت گسترده، ممکن است با هزینههای سنگینی برای اقتصاد ایران همراه باشد.
دکتر جواد صالحیاصفهانی، از جمله اقتصاددانانی است که با این نظر همعقیده است و میگوید: دولت برای کاهش کسری بودجه و کنترل تورم میتواند از روشهایی مثل «کنترل انتظارات تورمی»، «قیمتگذاری کالاها و خدمات عمومی مثل سوخت و آب و برق در مناطق مختلف شهری با توجه به سطح رفاه مختلف مناطق» و «توجه به طرف عرضه برای مهار تورم» استفاده کند.
دو راهکار سنتی که معمولا دولتها در کشور هنگام مواجهه با کسری بودجه در نظر داشتند، یکی «اتخاذ سیاستهای انقباضی» و دیگری «استفاده از منابع بانک مرکزی» بودهاست. به عبارت دیگر، در مورد اول دولت میکوشد که با کاستن از مخارج و هزینههای خود، طرف مصارف بودجه را پایین آورده و به طرف منابع نزدیک کند تا از شکاف کسری بودجه کاسته شود. این راهکار به دلیل اینکه کاهش در مخارج را توصیه میکند و به کنترل و جلوگیری از رشد متغیرها منجر میشود، یک راهکار «انقباضی» خوانده میشود. راهکار دوم که در سالهای گذشته در کشور به شکل سادهتر و متداولتری از سوی دولت اجرا میشده، استفاده از منابع بانک مرکزی است و به دلیل اینکه به بسط پایه پولی و نقدینگی و رشد متغیرها منجر میشود، به عنوان یک راهکار «انبساطی» شناخته میشود. به نظر میرسد روند رخدادهای چند سال گذشته و استفاده بیرویه دولت از منابع بانک مرکزی که به رشد قابلتوجهی در بدهیهای دولت، بانکها و شرکتها از بانک مرکزی انجامید و باعث چندبرابر شدن پایه پولی و نقدینگی شد، اجماع قابلتوجهی در خصوص لزوم «استقلال بانک مرکزی» در کشور را رقم زد. به این ترتیب، کلیدواژه بسیاری از مباحث اقتصادی صورت گرفته در ماههای اخیر در کشور، لزوم کنترل متغیرهای پولی و خودداری بانکمرکزی از گشودن خطوط اعتباری و اعطای منابع به نهادهای دولتی بودهاست. بر این اساس، دکتر جواد صالحی اصفهانی معتقد است باید از اجرای سیاستهای انقباضی که دارای هزینههای سنگینی است، اجتناب کرد. ایشان معتقد است که کاهش همه هزینهها به صورت گسترده، سیاستی انقباضی است، اما راهی ناگوار برای کاستن از تورم است. چرا که میتواند به معنای کاهش در مخارج «آموزش»، «بهداشت» یا «اعتبارات» برای سرمایهگذارانی باشد که نیاز به خرید مواد جدید برای راهاندازی تولید دارند.
دکتر صالحیاصفهانی با این استدلال، بر این نکته تأکید میکند که بانک مرکزی باید «سیاستهای هوشمندانه انقباضی» را در پیش بگیرد. ایشان معتقد است که باید برای کاهش کسری بودجه طرح هدفمندی یارانهها، به عنوان مثال میتوان از قیمت کالاهایی آغاز کرد که مصرفکنندگان ثروتمندتر استفاده میکنند، مثل بنزینی که به دارندگان ماشینهای گرانقیمت یا مناطق ثروتمند فروخته میشود.
این اقتصاددان با بیان اینکه «هیچ منطق و توجیهی وجود ندارد که چرا بنزین باید در منطقه زعفرانیه تهران با سراوان در سیستان و بلوچستان به یک قیمت یکسان فروخته شود»، میپرسد: چرا همان طور که قیمت چلوکباب یا گیلاس میتواند حتی تا پنج برابر بین دو منطقه تفاوت داشته باشد، قیمت بنزین نباید منعکسکننده تفاوتها در هزینه مناطق زندگی باشد؟
بنا به گفته دکتر جواد صالحی اصفهانی، یکی از ابزارهای دولت میتواند قیمتگذاری کالاها و خدماتی مثل سوخت خودرو، گاز طبیعی یا آب و برق در مناطق مختلف شهری و جغرافیایی، با توجه به سطح زندگی و رفاه در این مناطق باشد. به باور ایشان، تطبیق این قیمتها با مناطق، میتواند تا حد قابلتوجهی به کاهش در کسری بودجه ساختاری منجر شود.
توجه به طرف عرضه در ادبیات اقتصادی، تورم به معنای رشد سطح عمومی قیمتها تعریف میشود. قیمت نیز به عنوان علامتی در نظر گرفته میشود که بر اساس وجود تعادل یا عدم تعادل بین دو طرف «عرضه» و «تقاضا» پدیدار میشود. به عنوان مثال، کاهش در طرف عرضه یا افزایش در طرف تقاضا، هر یک میتواند به افزایش قیمتها و بروز تورم منجر شود.
بر این اساس، دکتر صالحیاصفهانی بر این باور است که بخش قابلتوجهی از تورم فعلی در نتیجه بر این مبنا ایشان تقسیم بندی جدیدی از سیاستهای تورمی و ضدتورمی ارائه کرده و میگوید: به دلیل اثرات شوک منفی طرف عرضه در افزایش تورم فعلی، میتوان گفت هر سیاستی که تولید را تشویق کند ضدتورمی بوده و با وجود ظرفیت بالای تولید بدون استفادهای که در ایران وجود دارد، این امکان وجود دارد که بدون تحریک تورم، تولید را تقویت نمود. |