- پژوهشگر تاریخی اقتصاد
- استاد دانشگاه شیکاگو
- از اصلیترین پیروان مکتب فکری شیکاگو
- برنده نوبل اقتصادی در سال ۱۹۹۳
- مدیر مرکز اقتصاد جمعیتی در دانشگاه شیکاگو
- رییس انجمنهای تاریخ اقتصاد و تاریخ علوم اجتماعی
- رییس برنامهریزی دفتر ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا
- رییس بنیاد وال گرین
- رییس مرکز اقتصاد جمعیت
|
- تاریخ اقتصادی جدید یا کلایئومتریکس
فوگل با پرداختن به این نوع تاریخ از اقتصاد در واقع می خواهد بگوید که تاریخ اقتصادی جدید،نظریه اقتصادی را با روشهای مقداری، آزمون فرضیه و تکنیکهای سنتی تاریخ اقتصادی ترکیب کرده و برای توضیح رشد و افول اقتصادی به کار میگیرد.
- نقش نهاد بردهداری در توسعه اقتصادی ایالات متحده
فوگل نشان داد که عقیده غالبی که بردهداری پیش از سرمایهداری، غیرسودآور و بیتاثیربوده، نادرست است. در واقع، به اعتقاد او نهادها نه به دلیل ضعف اقتصادی، بلکه تصمیمات سیاسی از هم فرو میپاشند. به عبارت دیگر، سیستم بردهداری با وجود شکل غیرانسانی آن از نظر اقتصادی کارآ بوده است. امل مؤثر دیگر در سقوط نظام بردهداری این واقعیت بود که چنین نظامی نه تنها به استثمار نیروی کار میپرداخت، بلکه قدرت دولتی را نیز محدود میساخت. مالکان جنوبی قدرت سیاسی وسیعی داشتند که برای حفاظت از نهاد بردهداری، گسترش مرزهای کشت به زمینهای دیگر، بهبود زیرساختها و تثبیت نقش ایالات متحده در اقتصاد جهانی به عنوان صادرکننده محصولات کشاورزی به آن نیاز داشتند.
از سوی دیگر، منافع تجاری جنوب در تضاد روزافزون با گروههای صنعتی کوچک، کشاورزان و کارگران شمالی قرار گرفت. شمالیها قادر بودند نیروی کار را از طریق دستمزد بسیج کنند و از این رو به دولتی نیرومند نیاز داشتند که تعرفهها را بالا ببرد، زیرساختهای مناسب برای صنعتیسازی داخلی را گسترش دهد و بازار نیروی کار آزاد را پیوسته توسعه بخشد. از این رو بردهداران جنوبی برای جلوگیری از تضعیف قدرت خود تلاش کردند تا از بازی شمال خارج شوند.
پس از جنگ داخلی، نوع جدیدی از سرمایهداری در ایالات متحده و سایر مناطق جهان ظهور پیدا کرد. این گونه جدید از نظام سرمایهداری که با دولتهای نیرومند، بوروکراسی گسترده، زیرساختهای جدید، قابلیتهای نظامی و نیروی کار شناخته میشود، با سودها، نهادها، شبکهها، فنآوریها و ابداعاتی امکانپذیر شد که از بردهداری، استعمار و تصاحب زمین حاصل شده است.
این میراث امروز نیز همراه ماست. نابرابری گسترده داخلی و بینالمللی که مشخصه جهان امروز است، دستکم تا حدودی نتیجه تاریخ دراز و خشونتبار سرمایهداری است. البته همچنان پرسشهای متعددی درباره سرمایهداری و بردهداری باقی مانده است که برخی از آنها خاص و برخی عمومی هستند. به طور مثال، هنوز به صورت دقیق مشخص نیست که روشهای کار چگونه از مزارع بردهداری به کارخانهها منتقل شد، سود حاصل از بردهداری در چه مناطقی از آمریکای شمالی و اروپا انباشته شد و چگونه به دیگر بخشهای اقتصادی جریان یافت. به علاوه برای فهم جهان معاصر، درک عمیقتری از چگونگی ارتباط کارآفرینان شمالی و بردهداران جنوبی نیز ضروری است. در حقیقت، پژوهش و تحلیل بردهداری به عنوان جزئی ضروری از فرآیند درک سرمایهداری در ابتدای مسیر خود قرار دارد.
با این حال، اینک به خوبی میدانیم که درک متقابل و پیوسته تاریخ بردهداری و سرمایهداری نتایج کاملاً متفاوتی را به دست خواهد داد. وقتی در خیابانهای منهتن یا دانشگاه هاروارد قدم میزنیم، باید به یاد داشته باشیم که این شکوه و عظمت را کار میلیونها برده برای ما آفریده است و بر اساس این درک، در خصوص راههای ادامه بردگی در زمان حاضر تأمل نماییم.
فوگل نهادها را به دو دسته کلی رسمی و غیررسمی تقسیم کرد، سپس کوشید تا تاثیر این نهادها را بر رفتار افراد و عملکرد اقتصادی توضیح دهد. او همچنین دلایلی را که نهادهای خاص در زمانهای معینی از تاریخ پدیدار میشوند، توض یح داد. این یافتهها نورث را در زمره بنیانگذاران مکتب اقتصاد نونهادگرا قرار داد. اغلب اقتصاددانان، نهادها و قواعد اقتصادی را ثابت فرض میکنند، برای مثال بازار را یک مفروض ثابت میگیرند و چیزی درباره توسعه و تکامل آن بیان نمیکنند، اما نهادها بر عملکرد اقتصادی و هم بر بازار تاثیر میگذارند، زیرا نهادها درباره انسانها و نحوه تعامل آنها با هم و ساختاربندی دنیای آنها هستند. این نهادها بر هزینههای تولید کالا و توانایی فروش آنها و نرخهای رشد اقتصادی تاثیر میگذارند، از نظر نورث، نهادها به سه دلیل اهمیت دارند. نخست اینکه نهادها حقوق مالکیت و انگیزه اقتصادی ایجاد میکنند. دوم، بدون بعضی توافقات درباره اینکه چه کسی مالک باشد، افراد تولید نمیکنند و تلاشی برای بهبود اوضاع اقتصادی خود انجام نمیدهند. سوم، انگیزهها همراه با حقوق مالکیت منجر به کسب فناوریهای جدید و بهکارگیری روشهای تولید کارآتر میشوند. |