- دکتری از دانشگاه ییل
- از افراد برجسته در تاریخ تفکر اقتصاد
- پایهگذار مکتب نهادگرایی در حوزه علم اقتصاد
- استاد دانشکده نوین تحقیقات اجتماعی نیویورک
|
- نظریهطبقه مرفه یا تن آسا
وبلن در رساله خود سعی کرده است واقعیتهای دنیای سرمایهداری زمان خود را تشریح کند و به همین منظور، بسیاری از نمودهای رفتاری زندگی طبقه مرفه دوران بربریت و فئودالیسم را الگو قرار میدهد. وبلن عملا به تحلیل کارکردهای ناپیدا و غیرارادی پدیدههای اجتماعی پرداخته است و بحثهای او متکی بر روششناسی علمینیست.
وبلن در توصیف نظام اقتصادی و اجتماعی آمریکا بیان میکند که نظام سرمایهداری آمریکا از دو بخش عمده تشکیل شده است که صنعت (سطح پیشرفت فنی و فعالیتهای تولیدی) و بازرگانی (امور مالی و پولی و سوداگری) از مؤلفههای اصلیاین دو بخش بهشمار میروند. وبلن معتقد است که تناقض و تضاد آشکاری بیناین دو بخش وجود دارد کهاین تضاد، نتیجه ستیزی است که بین خواستهای فردی (غریزه ها) در زمینه کارگرایی و مال اندوزی از یک سو، و از سوی دیگر حاصل تضاد موجود بین نظام مالی (پولمداری) و نهادهای فنی جامعه است.
وبلن در حوزه اندیشههای اقتصادی و اجتماعی معتقد است که نظام صنعتی و تولیدی برای انسان سودمند است، زیرااین نظام منجر به پدید آمدن ارزشهای اقتصادی میشود.این در حالی استکه به اعتقاد وبلن، نظام بازرگانی و سوداگری، غیرسودمند هستند. وی دراین زمینه معتقد است کهاین نظام (نظام بازرگانی)، فقط ارزشهای پولمداری را خلق کرده است و پرورش میدهد.
وبلن معتقد است که، صرفا ارزشهای اقتصادی واقعی هستند و آنها میتوانند در پایندگی جوامع بشری کارایی مؤثر داشته باشند.این در حالی استکه از نظر وی، ارزشهای پولمداری غیرواقعی و بدلی هستند و فقط منجر به ازدیاد داراییهای فردی میشود و درایجاد و نشر انسانیت نقشی ندارند.
وبلن با رویکردی آگاهانه و منطقی، گسترش نهادهای تجارت و دادوستد در قرن هجدهم میلادی و سالهای بعد از آن را پذیرفته، اما معتقد است که نارساییهای به وجود آمده در بلندمدت، در حوزه کسب و کار و سوداگری، میتواند پایههایاین نظام را متزلزل گرداند. وی اندیشههای واقعگرایانه، شکآلود و غیرشخصی فرآیند ماشینی شدن به همراه پیشرفت علوم و تکنولوژی را بهعنوان تهدید جدی اندیشهها و نهادهای سوداگرانه تجارت معرفی میکند. وبلن با تشریح زمینههای فکریایجاد شده در عصر تکنولوژی، بیان میکند کهاین زمینههای فکری، مقدمات فرسایش نهادهای بازرگانی را فراهم میکند. وی با تحلیل ابعاد نظام سرمایهداری شکل گرفته در آمریکا، معتقد است که ساختاراین نظام بهگونهای است که در آن شکاف و تضاد بین صنعت و بازرگانی روزبهروز افزایش مییابد. وبلن معتقد است کهاین اختلاف و تضاد بهاین منجر میشود که سرمایهداری با نفوذ تفکرات تکنوکرات ها در مردم، آنها را به متلاشی کردن و از بین بردناین نظام ترغیب کند.
وبلن عاقبت نظام سرمایهداری آمریکا را در خوشبینانه ترین حالت بازگشت به سوسیالیسم و در بدبینانه ترین حالت، منجر به تشکیل یک حکومت فاشیستی و برگشت به یک نوع بربریت و یغماگری مدرن میداند. وبلن با تشریح عملکرد سردمداران نظام مبتنی بر سرمایهداری آمریکا، در عرصه بینالملل، تشریح میکند که سیاستمداران آمریکا با دخالت در امور بین الملل سعی در تقویت تفکرات جنگ افروزانه و بر پا کردن جنگهای ویرانگر و نفرت انگیز دارند تا ازاین طریق، منافع قدرتهای بزرگ سرمایهداری در عرصه بینالمللی را تأمین کنند. مطالعه آثار و اندیشههای اقتصادی، اجتماعی و بعضا سیاسی وبلن نمایانگراین واقعیت است که وی اقتصاد را بهعنوان بخشی از موضوع ها و عناصر کلی مردمشناسی فرهنگی میداند. به نظر وی، علم اقتصاد بخش مادی فرهنگ جامعه را مورد بررسی قرار میدهد. وی معتقد است که نظام اقتصادی هم مانند دیگر عناصر فرهنگ انسانی، محصول تکامل تاریخی است که طی مراحل گوناگون و با گذشت زمان به وضعیت امروزی رسیده است.
دراین راستا همچنین وبلن براین باور است که ثروت برایاینکه برای فرد منزلت بیشتری به همراه آورد باید بصورت متظاهرانه به نمایش گذاشته شود. طبقه مرفه علاوه بر بدست آوردن ثروت و به تبع آن قدرت، همواره در پی نشان دادناین ثروت برای کسب افتخار اجتماعی بودهاند.این تظاهر در ابتدا بصورت «فراغت خودنمایانه» از طریق اشتغال فرد به کارهای غیرتولیدی است، زیرا کار مولد تنها متعلق به طبقات پائین تر بوده است.
به باور وبلن، در جامعه شهری امکاناین نوع نمایش ثروت وجود ندارد. پس «مصرف خودنمایانه» جای اشتغال غیرمولد را میگیرد. ثروتمندان میکوشند با مصرف خودنمایانه خود را متمایز کنند و به عنوان الگوی جامعه معرفی کنند. دراین فرایند طبقه مرفه نمادهایی را مطرح میکند کهاین نمادها ارزش تلقی میشود و با رقابتی شدن فضای جامعه دیگر طبقات هم میکوشند تا خود را به نمادهای طبقه مرفه نزدیک کنند.
به عنوان مثال پوشیدن لباسهای مارک دار، یا مسافرت به کشورهای دیگر و سواحل معروف دنیا، یا خرید خودروهای گران قیمت و لوکس و… شیوههایی ازاین نمایش متظاهرانه است.
او معتقد است در قرن بیست و یکم به واسطه انقلابات مدام در عرصه ارتباطاتاین میل به شوآف و عرضه خود به صورتی تافته جدا از جامعه از طریق به نمایش گذاشتن لباس و محل تفریح و لوازم خانه و خودرو و .... در فضای مجازی، شکل جدیدی به خود گرفته است.
وبلن براین باور است کهاین بخش از جامعه با به نمایش گذاشتن سبک زندگی، پوشش، آرایش و مصرف خود، الگویی را برای دیگر طبقات اجتماعی ارائه میدهند. اعضای طبقه تن آسا برایاین که در میدان مبارزه و برتری جویی، ارزش خود را بالاتر نشان دهند و ازاین راه امتیاز بیش تری برای خود به دست آورند، پیوسته مشغول مصرف تظاهری، آسایش تظاهری، خودنمایی تظاهری و نمایش دادن تفاخر خود هستند تا دیگران را در میدان مبارزه به زانو درآورند. اما آسیب جدیاین نمایش متظاهرانه را طبقات اجتماعی متوسط و پایین جامعه متحمل میشوند. تودههایی که با تلاش فراوان و خود ویرانگرانهای سعی میکنند از همه لحاظ بااین الگوهای ارائه شده همراه شوند، و در صورت نرسیدن سعی میکنند با بدلی از آن لذتها (مارکهای تقلبی، سفر به کشورهای همسایهو کم هزینه، استفاده از لوازم آرایشی ارزان قیمت و اعمال جراحی زیبایی و …) خود را ارضا نمایند. گاهی عدهای هم در صورت نرسیدن به همین مدل کوچکاین مصرف گرایی به عنوان عنصری ضد اجتماعی و عقدهای، در نهان و ناخودآگاه خود درگیر چنین زندگی به اصطلاح لاکچری مانده و حسرت میخورند و بعضا در صدد آسیب زدن بهاین طبقات بر میآیند. امروزه اغلب فرزند کارگر پایین شهری که درامد ماهیانه پدرش شاید کمتر از یک میلیون تومان باشد تمام خودروهای لوکس خارجی را میشناسد و با انواع و اقسام لذتهای طبقه ثروتمند آشناست. او با مشاهده سبک زندگیاین طبقه در صفحات مجازی در حسرتی همیشگی به سر میبرد.
به باور وبلن،این مسئله در درازمدت باعث شکل گیری یک دوگانگی آسیب زا میشود. فرزندان طبقات محروم، ازیک سو در دنیای خیالی و آرمانی و زندگی در چنین دنیایی را تجربه میکند و از سوی دیگر با زندگی در شرایط واقعی و به دور از چنین امکانی مواجه میشود که در نهایت سرخوردگی ها و آسیبهای روانی بسیاری برایاین کودک و نوجوان به همراه خواهد داشت.
- نظریهمصرف تظاهری و موضوع پس انداز
اقتصاددانان نهادگرا تقریبا رویاین تعریف از نهاد بیشتر اجماع دارند که نهادها قوانین بازی در جامعه هستند. به عبارت سنجیدهتر، قیود وضعشده از جانب نوع بشر هستند تا روابط انسانها با هم را شکل دهند.
از دید وبلن، نهاد مجموعهای از اصول و آرمانهایی است که به طوری ناقص، دوباره خلق شده یا از طریق خویپذیری در هر نسل جایگزینشونده، ملکه ذهنی شده است (و ازاین رو در معرض تغییرات قرار دارند). بنابراین از آنجا که عمر نهادها از انسانها بیشتر است، ترجیحات فردی نمیتوانند همچون نهاد، عامل علّی اساسی یا اصیل باشند. ازاین رو، ترجیحات فرد و خاستگاه فردگرایانه به عنوان واحد تحلیل، جایی برای شروع و خلق یک نظریهنیستند. بنابراین، سرشت جهان در نگاه وبلن که بر نقش ساختار طبقاتی تاکید میکند، بااینایده جامعهشناسانه تشریح میشود که ابنای بشر به سادگی نمیتوانند آنچه را که دوست دارند، انجام دهند. بلکه افزون براین، آنها آنچه را که باید انجام دهند، دوست میدارند. چرا که محدودهای باز برای اعمال انسانی، به وسیله ساختار نهادی یا زمینه نهادی که در آن زاده شدهاند، تعیین میشود.
به نظر وبلن، هدف آدمیدر جریان فعالیت و کار، بهبود شرایط زندگی است و افراد جامعه برای رفع احتیاجات خود نهادهایی به وجود میآورند که به مرور زمان تبدیل به آداب و رسوم مورد قبول جامعه میشوند. نهادهای کنونی نیز حاصل فرآیند مستمر آداب و رسومیاست که طی قرنها پدید آمدهاند. همچنین وبلن معتقد است که عادتها یا نهادهای اجتماعی، برخلاف غرایز هیچکدام جهتی به سوی خیرخواهی و بهبود ندارند.
او باور دارد که نهادهای اجتماعی دارای سه وجه مشترک هستند: همه یغماگرانهاند؛ ضایع کردن کالا و خدمات را توجیهمیکنند؛ و از زمانهای گذشته باقی ماندهاند.این معنی تشریحشده توسط وبلن عموماً توسط ذهن پذیرفته میشود، چرا که اساسا گروههای مسلط بهدلیل منافعشان در پی ساخت و تقویت نهادهایی بودهاند. کامونز نیز نهاد را یک «عمل جمعی برای کنشهای فردی» تعریف میکند.
در دیدگاه وبلن، عمل جمعی میتواند از آداب و رسوم غیرمدون (عرف و عادت) یک جامعه ریشهبگیرد یا به اعمال نهادهای مختلف جامعه مانند خانواده، شرکت سهامییا اتحادیههای کارگری و کارفرمایی تشبیهشود. ضعف فردی، انسان را وامیدارد تا به شرکتها و اتحادیهها بپیوندد.
وبلن پدیده زندگی انسانی را فقط شعاعی از زندگی گروه یا جامعه میداند؛ یعنی زندگی انسانی تنها طبق انگیزه ناشی از تماس با گروه و فقط در لوای نظارت همیشگی به وسیله معیارهای رفتاری تحمیلشده توسط برنامههای جمعی زندگی اعمال میشود. به بیان دیگر، نهتنها پیرامون رفتارهای شخص حصار کشیده میشود، بلکهاین حصار به وسیله روابط همیشگی با همپالکیهایش در گروه، هدایت و تنظیم میشود واین روابط خلقشده توسط سرشت نهادی، هم تغییر میکند و هم تغییر میدهد. خواستهها و اهداف و راهها و روشها و وسعت رفتارهای فردی تابعی از متغیرهای نهادی هستند و رشد و تغییر خود ساختارهای نهادی، نتیجه رفتار اعضای منفرد گروه است و نهادها اساسا از درون خویپذیری افراد شکل میگیرند و حدود اهداف و انتهای رفتارها را مشخص میکنند.
وبلن براین باور است که درست مشابه همه فرهنگهای انسانی، تمدن مادی طرحی از نهادها است و نهادها نتیجه طبیعی عادات هستند. رشد فرهنگ، توالی فزاینده خویپذیری است و راه و روشهای رشد فرهنگی، پاسخ همیشگی سرشت انسانی به ضروریاتی است که خودبهخود تغییر میکنند. هر حرکت جدید، موقعیت جدیدی را خلق میکند که سبب تغییری جدید به سبک همیشگی پاسخ میشود. از آنجا که هر موقعیت جدید، تغییری در آنچه که پیش ازاین رخ داده، است و مانند عوامل علّی، همه چیز را شکل میدهد، لذا خصایل زیربنایی طبیعت انسان (امیال، استعدادها و ...) به دلیل اثرگذاری خویپذیری، اساسا بدون تغییر باقی میمانند.
بیان دقیق وبلن درباره وابستگی به مسیر طیشده که شامل حال همه آحاد جامعه اعم از فقیر و غنی میشود، آموزهای است بهاین معنی که از عادت به تقلید (از رفتار اطرافیان و چشموهمچشمیکردن) نمیتوان به سادگی جدا شد. به علاوه لذتگرایان حق مالکیت را عامل رشد یا عنصری در معرض تغییر در نظر نگرفتند، بلکه به عنوان واقعیتی غیرقابل تغییر به حساب آوردند. گویی معتقدند باید تدابیری اندیشیده شود تا وضع موجود نظام حقوق مالکیت محفوظ بماند.این وضعیت نهادی آثاری را بر جای میگذارد.
به دیگر سخن، از نظر وبلن،این تنها بنگاههای بزرگمقیاس نیستند که بین کارآیی اجتماعی و تجاری فاصلهایجاد میکنند، بلکه برای مصرف تظاهری و واداشتن طبقات پایین به حضور در مسابقه مصرف و عدم انباشت سرمایه، کارآیی اجتماعی را نیز زایل میکند، زیرا هرچند منافع طبقهای خاص را حفظ میکند، یک بازی با جمع صفر است.
|