[صفحه اصلی ]   [ English ]  
:: صفحه اصلي آرشیو اخبار نشست‌های علمی یادداشتهای علمی ثبت نام تماس با ما جستجو نگره‌های اقتصادی بانک اطلاعات مدیریت شهری حمایت از کالای ایرانی ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آشنایی با انجمن::
یادداشت های علمی::
بانکداری و مالیه شهری::
بانک اطلاعات مدیریت شهری::
اقتصاد‌مقاومتی؛ اقدام‌ و‌ عمل::
تصاویر منتخب::
گنجینه::
عضویت ::
مسابقات علمی::
خبرنامه تخصصی::
پیوندهای مفید::
برقراری ارتباط::
تسهیلات پایگاه::
::
نگره‌های اقتصادی

AWT IMAGE

..
تقدیر رئیس جمهور
AWT IMAGE
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
به نظر شما مطالب این سایت تا چه اندازه توانسته اطلاعات شما را در حوزه اقتصاد شهری افزایش دهد؟
خیلی زیاد
زیاد
متوسط
کم
خیلی کم
   
..
:: جان تینبرگن در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران ::
 | تاریخ ارسال: 1396/5/11 | 

AWT IMAGE

  

استاد اقتصاد دانشگاه لندن

استاد مدعو دانشگاه هاروارد

برنده نوبل اقتصاد در سال ۱۹۶۹

ریاست مؤسسه اقتصادی هلندی (جانشین مدرسه عالی اقتصاد هلند)

از مهم‌ترین بنیانگذاران اقتصادسنجی، تحلیل‌های ریاضی- اقتصادی و اقتصادی- آماری

  

نظریه سیاست اقتصادی
به دنبال افزایش بیکاری و فقر در سطح کشور هلند، تینبرگن تصمیم گرفت، سطح زندگی مردم را بهبود بخشد و اقتصاد، منطقی‌ترین راه برای تحقّق این هدف بود. در سال ۱۹۴۵ پس از اتمام جنگ جهانی دوم در دفتر برنامه‌ریزی مرکزی هلند به فعالیت مشغول شد و این همکاری تا سال ۱۹۵۵ ادامه یافت. طی این دوره، تمام نیروی خود را صرف برنامه‌ریزی اقتصادی و توجه به سیاست‌گذاری کرد. او در کتاب‌های «نظریه سیاست اقتصادی» (۱۹۵۲)، «تمرکز و عدم‌تمرکز در سیاست اقتصادی» (۱۹۵۴) و «سیاست اقتصادی: مبادی و طرح‌ریزی» (۱۹۵۶) به اشاعه این عقیده می‌پردازد که یک دولت باید اهداف کمّی (مثل سطح هزینه دولت، میزان مالیات‌ها و رشد عرضه پول) را به خدمت بگیرد. استفاده از این روش، به کمک ارقام واقعی اقتصاد هلند به محک تجربه گذاشته شد. بدین ترتیب کتاب «نظریه سیاست اقتصادی» تین‌برگن سریعاً به یکی از پرخواننده‌ترین کتب مربوط به سیاست‌گذاری اقتصادی تبدیل گردید.
بر این مبنا، تینبرگن پس از تدوین مدل کلان‌سنجی خود، توجه خود را به مسائل مربوط به سیاست‌گذاری معطوف نمود. وی نشان داد که چگونه سیاست‌گذاران می‌توانند از مدل‌های اقتصاد کلان برای اندازه‌گیری اثرات هرگونه سیاست پیشنهادی استفاده نمایند. او در ادامه نشان داد که چگونه مدل آماری‌اش می‌تواند به سیاستمداران برای تصمیم‌گیری در شرایط رویارویی با اهداف متناقض اقتصادی استفاده کنند. پیش از کار تینبرگن، سیاست‌های اقتصادی زیادی به صورت مجزا از یکدیگر مطالعه می‌شدند و هیچ روشی برای رویارویی با اهداف سیاستی متعدد وجود نداشت. بنابراین، اگر کسی می‌خواست نرخ بیکاری را کاهش داده و پول ملی را تقویت کند، دو سیاست متفاوت برای رسیدن به این دو هدف مورد نیاز بود. به طور کلی، اگر سیاست‌گذاران تعداد مشخصی از اهداف کمی را در دستور کار می‌داشتند، باید حداقل به همان میزان، ابزار سیاستی در اختیار می‌گرفتند.
تینبرگن همچنین توضیح داد که چگونه تحلیل اقتصادی به دولت‌های ملی کمک می‌کند تا بتوانند برنامه‌هایی را برای بهبود وضعیت اقتصادی اجرا نمایند. نخست، سیاست‌گذاران باید ترجیحات جمعی شهروندان را در خصوص اهداف اقتصادی تعیین نمایند. سپس آنها باید در ابزاراهای سیاستی، دخل و تصرف کنند تا بتوانند به بهترین شکل ممکن، ترجیحات جمعی شهروندان خود را برآورده سازند. این ترجیحات به تعیین اهداف سیاستی منجر می‌شود که این اهداف می‌توانند ثابت یا انعطاف‌پذیر باشند. ابزارهای رسیدن به این هدف می‌توانند انجام اصلاحات در شیوه فعالیت اقتصادها (مثل تصویب قوانین تأمین اجتماعی، اشتغال تضمین شده یا سیاست‌های درآمدی)، تغییرات کیفی مؤثر بر ساختار اقتصاد (از قبیل شکل‌های جدید مالیات‌بندی یا تغییر در قوانین حاکم بر انحصار و رقابت) یا تغییرات کمی (شامل ابزارهای سیاستی مثل تغییر در عرضه پول، نرخ ارز یا میزان مخارج دولتی) باشند.
  
قضیه تار عنکبوتی
در دهه ۱۹۳۰، اقتصاددانان حوزه کلان، به مطالعه مراحل مختلف چرخه‌های تجاری پرداختند و توضیحات مختلفی را برای هریک از فازهای مختلف ارائه دادند. به علاوه، آنها توجه خود را عمدتاً صرف چگونگی حرکت اقتصادها به سمت تعادل معطوف کردند (تحلیل ایستا)، اما چگونگی رونق و رکود اقتصادها در طول زمان را به فراموشی سپردند. تینبرگن با ارائه توضیحی منسجم در مورد چرخه‌های تجاری، کار مهمی در این زمینه انجام داد. وی همچنین با الهام گرفتن از قضیه تار عنکبوتی نشان داد که اقتصادها چرا و چگونه در طول زمان تغییر می‌کنند. قضیه تار عنکوبتی در سال ۱۹۳۰ توسط تینبرگن کشف شده بود.
در نظریه سنتی اقتصاد فرض بر این است که قیمت‌ها و بازارها به شکل مستقیم به سمت یک نقطه تعادلی حرکت می‌کنند. بنابراین، اگر قیمت بسیار بالا باشد، مازاد کالا در بازار وجود خواهد داشت. این مسأله بر قیمت‌ها فشار آورده و عرضه کالاها در بازار را کاهش می‌دهد. برعکس، اگر قیمت بسیار پایین باشد، کمبود کالا به افزایش قیمت‌ها و عرضه بیشتر کالا به بازار منتهی می‌شود. با این وجود، مسأله این بود که در بسیاری از بازارهای کشاورزی، حرکت قیمت و مقدار عرضه بر خلاف جهت نیز بسیار متداول بود؛ قیمت‌ها کاهش می‌یافتند و کالاهای بیشتری برای فروش تولید می‌شدند. به عبارت دیگر، حرکت در این بازارها، همانند تار عنکبوت، به طور پیوسته از قیمت‌ها بالا و کمبود کالا به سمت قیمت‌های پایین و مازاد و سپس مجدداً به سمت قیمت‌های بالا و کمبود خواهد بود.
تینبرگن، توضیحی برای این پدیده ارائه داد، توضیح وی این بود که محصول در بازارهای کشاورزی و دامداری با یک وقفه نسبت به قیمت‌ها واکنش نشان می‌دهند. کشاورزان و دامداران برای واکنش نشان دادن به تغییرات بازار و برخی از انواع محصولات پرورش گوسفند به زمان قابل‌توجهی نیاز دارند. اگر گوسفندهای بسیار زیادی به بازار عرضه شده باشند، قیمت کاهش پیدا خواهد کرد. با پایین آمدن قیمت‌ها، پرورش گوسفند برای فروش کاهش خواهد یافت. هم‌زمان، پایین بودن قیمت گوسفند منجر به افزایش تقاضا برای خواهد شد؛ زیرا مصرف‌کنندگان به مصرف بیشتر گوشت گوسفند روی می‌آورند. ترکیب عرضه پایین و تقاضای بالا باعث ایجاد کمبود شده و قیمت گوسفند را بالا می‌برد. در واکنش به این مسأله، دامداران گوسفندان زیادی را برای سال آتی پرورش می‌دهند، در حالی که مصرف‌کنندگان تقاضای خود را به دلیل بالا بودن قیمت‌ها کاهش داده و در نتیجه مازاد دیگری به وجود می‌آید.
این بینش نسبت به بازارها مبنای تحلیل چرخه تجاری تینبرگن را تشکیل داد. وی ۲۲ معادله را طراحی کرد که هریک نشان می‌داد عرضه و تقاضا چگونه در طول زمان نسبت به کمبودها و مازادها واکنش نشان می‌دهند. همچنین، هریک از معادلات برای چگونگی رخ دادن تغییر در بخش‌های مختلف اقتصادی، مدلی تعیین می‌کرد. تینبرگن با استفاده از این معادلات توانست نشان دهد که چگونه اقتصادها همانند تولید محصولات کشاورزی و دامداری دچار رکود می‌شوند.
  

مدل کلان‌سنجی
مدل‌های اقتصاد کلان، مجموعه‌ای بزرگ از معادلات رگرسیونی هستند. هریک از این معادلات، بخشی از اقتصاد را به بخش دیگر متصل می‌کند. این معادلات، رفتار مصرف‌کننده در خصوص پس‌انداز پول را به نرخ بهره در اقتصاد مرتبط می‌سازند. یک معادله خوب رگرسیونی، معادله‌ای است که در آن مجموعه متغیرهای مستقل می‌توانند درصد بالایی از تغییر در متغیر وابسته را توضیح دهند. این مسأله در صورتی اتفاق می‌افتد که مثلاً همه نقاط مربوط به نرخ پس‌انداز و نرخ بهره به معادله رگرسیونی تخمینی بسیار نزدیک باشند. در این حالت، دانستن نرخ بهره ما را قادر می‌سازد که با اعتماد کامل نرخ پس‌انداز ملی را پیش‌بینی کنیم. از سوی دیگر، اگر نقاط مورد نظر از معادله رگرسیونی تخمینی بسیار دور باشند، نرخ بهره نمی‌تواند پیش‌بینی‌کننده خوبی از رفتار مصرف‌کننده در حیطه پس‌انداز باشد.
تینبرگن در سال ۱۹۳۶، یک مدل کلان‌سنجی با ۲۴ معادله برای اقتصاد هلند تدوین کرد. این معادلات، روابط کلیدی کلان اقتصادی در اقتصاد هلند را از قبیل عوامل تعیین‌کننده مخارج مصرف‌کننده، سرمایه‌گذاری صاحبان کسب‌وکار، صادرات و... تشریح می‌کردند. در حالت‌های بسیاری، وقفه‌هایی تعیین شده بودند به گونه‌ای که مصرف (و سایر متغیرهای کلان اقتصادی) بلافاصله پس از تغییر درآمد، دست‌خوش تغییر نمی‌شدند، بلکه با تغییر درآمد، مصرف (و سایر متغیرها) به کندی تغییر کرده و تنها پس از گذشت چندین سال، نسبت به سطوح درآمدی بالاتر تعدیل می‌شود. به بیان ریاضی، در این حالت مصرف به جای آنکه صرفاً تابع درآمد فعلی باشد، تابع میانگین وزنی درآمد حال و گذشته است.
تینبرگن بلافاصله پس از تدوین مدل کلان اقتصاد هلند، مدلی را برای اقتصاد ایالات متحده (دوره ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۲) تدوین کرد. این مدل شامل ۴۸ معادله بود. طی جنگ جهانی دوم، تینبرگن مدل مشابهی را برای اقتصاد انگلستان تدوین نمود. این کار آمار باعث به وجود آمدن بحث داغی میان تینبرگن و کینز در خصوص ماهیت و کارآمدی اقتصادسنجی به وجود آورد. کینز با مطالعه انتقادی کتاب تینبرگن، ادعا کرد که اقتصادسنجی تنها به دانسته‌های توصیفی قبلی ما در مورد روابط اقتصادی، دقت کمّی را می‌افزاید. تینبرگن در پاسخ عنوان کرد که ضرایب رگرسیونی، امکان آزمودن نظریه‌ها را فراهم آورده و می‌توانند نظریه‌های جدید اقتصادی را نیز پیشنهاد دهند. او برای اثبات این مسأله، کار مطالعه نوسانات اقتصادی با استفاده از مدل‌های کلان و نظریه‌پردازی در خصوص چرخه‌های تجاری را آغاز نمود.
  

نظریه توزیع درآمد
در دهه ۱۹۷۰، تینبرگن توجه خود را از برنامه‌ریزی اقتصادی به سمت توزیع درآمد معطوف ساخت. این تغییر ناشی از عوامل متعددی بود. نخست، علاقه به برنامه‌ریزی اقتصادی در سراسر جهان در حال افول بود. دوم، شکاف درآمدی درون کشورها و نیز در میان درآمدها بزرگ و در حال گسترش بود و این مسأله با دغدغه ذهنی تینبرگن مبنی بر افزایش عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی در تضاد بود.
تینبرگن همانند سایر کارهای قبلی خود، به مسأله توزیع درآمد نگاهی پویا (Dynamic) داشت. وی به جای آنکه دنبال دنبال یافتن علل توزیع درآمد فعلی نبود، بلکه دلایل ریشه‌ای تغییرات در توزیع درآمد را در طول زمان جستجو می‌کرد. وی این دلایل ریشه‌ای را در عوامل مؤثر بر عرضه و تقاضای نیروی کار یافت. به عقیده تینبرگن، دو عامل مهم تأثیرگذار بر عرضه و تقاضای نیروی کار، آموزش و تغییرات فنی بودند. تحلیل وی نیز بر فرضیه بازار نیروی کار دوگانه استوار بود. براساس این فرضیه، دو بازار نیروی کار متفاوت (به جای یک بازار نیروی کار بزرگ) در کشورهای توسعه‌یافته فعالیت می‌کردند. بازار اول برای کارکنان با مهارت بسیار بالا و بازار دوم برای کارکنان فاقد مهارت و بدون آموزش کافی قرار داده شده است. کارکنان به آسانی نمی‌توانند از بازاری به بازار دیگر منتقل شوند و کارفرمایان معمولاً کارکنان خود را از یکی از دو بازار تقاضا می‌کنند.
براساس این دیدگاه، گسترش آموزش باعث کاهش نابرابری درآمدی می‌شود؛ زیرا امکان برابر شدن توانایی‌های افراد در یک کشور را فراهم می‌آورد. به علاوه، آموزش باعث برابری دستمزدهای دریافتی دو گروه فوق می‌گردد. افزایش عرضه نیروی کار آموزش یافته باعث کاهش دستمزدهای (بالای) کارکنان با مهارت بالا می‌شود. هم‌زمان، آموزش بیشتر، عرضه کارکنان فاقد مهارت را کاهش می‌دهد. این بدان معناست که کارکنان کم‌مهارت باقیمانده، دستمزدهای بالاتری دریافت خواهند کرد.
از سوی دیگر، پیشرفت‌های فنی به افزایش نابرابری درآمدی می‌انجامد. تکنولوژی نیروی کار با مهارت و آموزش‌دیده می‌طلبد و در نتیجه تقاضا برای کارکنان با مهارت و نیز دستمزدهای آنان را افزایش می‌دهد. تکنولوژی همچنین افراد با مهارت پایین‌تر کنار می‌گذارد. این مسأله، تقاضا برای کارکنان کم‌مهارت و نیز دستمزدهای آنان را کاهش می‌دهد.
تینبرگن، تغییر در توزیع درآمد را نتیجه رقابت میان آموزش و پیشرفت فنی می‌دانست. اگر آموزش، سریع‌تر از تکنولوژی بهبود یابد، نابرابری درآمدی، کاهش پیدا می‌کند. اما اگر تکنولوژی گوی سبقت را برباید، نابرابری درآمدی افزایش می‌باید. این تحلیل، پایه و اساس بسیاری از مطالعات امروزی در خصوص تغییر در توزیع درآمد را تشکیل می‌دهد. اقتصاددانان معتقدند تغییر فنی عمده‌ترین عامل افزایش نابرابری در کشورهای توسعه‌یافته بوده و راه مقابله با این پدیده، آموزش بیشتر و بهتر است.
این تحلیل، سه دلالت سیاستی دارد: نخست، حمایت دولت از باید به گونه‌ای باشد که گسترش آموزش سریع‌تر از پیشرفت‌های فنی باشد. دوم، سیاست‌ها باید نوآوری فنی را به گونه‌ای جهت دهند که به کارکنان کم‌مهارت بیشتری نیاز باشد. افزایش تقاضا برای کارکنان کم‌مهارت باعث افزایش دستمزدها در پایین‌تر سطح درآمدی شده و از نابرابری درآمدی حاصل از پیشرفت تکنولوژی می‌کاهد. نهایتاً اینکه تینبرگن پیشنهاد کرد که از مالیات به عنوان ابزاری برای کاهش نابرابری استفاده شود. وی طرفدار مالیات‌های بالاتر روی ثروت، سود سرمایه و ارث بود.

  
تسهیلات مطلب
سایر مطالب این بخش سایر مطالب این بخش
نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ
ارسال به دوستان ارسال به دوستان


CAPTCHA
::
کلیدواژه ها: آموزش | تکنولوژی | مدل کلان سنجی | قضیه تارعنکبوتی | نظریه توزیع درآمد |
دفعات مشاهده: 3084 بار   |   دفعات چاپ: 401 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر
انجمن علمی اقتصاد شهری ایران
Persian site map - English site map - Created in 0.05 seconds with 43 queries by YEKTAWEB 4714