
- از نمایندگان برجسته مکتب روانشناسی اقتصادی در تاریخ عقاید اقتصادی
- وزیر وقت دارایی اتریش (طی سال های ۱۹۰۰-۱۸۹۵)
- استاد مدعو اقتصاد دانشگاه اینسبروک
- دومین اقتصاددان مهم مکتب اتریش
- اقتصاد دان پیرو نحله مارژینالیسم
- استاد اقتصاد دانشگاه وین
|
نظریه بهره
بوم باورک در نظریه بهره خود، تمایز مشخصی بین ریشه پرداخت بهره و تعیین نرخ بهره قائل میشود. بهعبارت دیگر، او بین اینکه چرا بهره وجود دارد و چگونه نرخ بهره تعیین می شود، تمایز قائل بود.
به باور او، بهره ناشی از فرایند وام دادن درآمد حال در مقابل درآمد آینده است؛ یعنی برخی افراد جامعه ظاهرا تمایل دارند با پرداخت بهره، درآمد حال خود را افزایش دهند و از امتیازات صرف درآمد در زمان حال برخوردار شوند.
باوک همچنین بهعلت ظهور نرخ بهره میپردازد و مثبت بودن آنرا هم روانشناختی و هم فنی میداند. از نظر او، روانشناختی بهمعنای ترجیح زمانی است؛ یعنی افراد با قبول دریافت مقداری بهره حاضر میشوند از مصرف حال بکاهند و مصرف آینده را بیشتر نمایند. بهعبارت دیگر، هر کالایی که در زمان حال در دسترس باشد، از نقطهنظر زمانی دارای ارزش بیشتری نسبت به مقدار همان کالا در آینده است. از اینرو کالاهای حال برای تصرف در مقایسه با کالاهای آینده باید از "جایزه" مخصوصی بهنام "بهره" برخوردار شوند. این کالاها از نظر فنی هم نسبت به آینده ارجحیت دارند. این به این خاطر است که ابزار مولد و یا کالاهای سرمایهای که در زمان حال در دسترس هستند، از نظر فنی، در مقایسه با یک مقدار برابر از همین ابزار در آینده دارای اهمیت بیشتری بوده و از اینرو این ابزار با مطلوبیت نهایی بالاتر، دارای ارزش نهایی بیشتری هستند. از آنجا که با تراکم سرمایه، روش تولید غیر مستقیمتر میشود، برای تولید کالاهای نهایی زمان بیشتری لازم است. برای همین، کالاهای سرمایهای موجود، مفیدتر از کالاهای سرمایهای است که قرار است در آینده تولید شود؛ زیرا برای تولید این کالاها زمان لازم است. روی این اصل، دورهی تولید که تا زمان بوم باورک یک داده فنی محسوب میشد، با تحلیل وی به یک متغیر اقتصادی تبدیل گردید.
دلایل مثبت بودن نرخ های بهره
بوم باورک از آغاز دوره حرفهای خود پرسشی بنیادین«آیا هیچ توجیهی برای پرداخت بهره به صاحبان سرمایه وجود دارد؟» را که هم روزگاران و پیشینیان او بسیار درباره آن گفتوگو کرده بودند، پی گرفت:
از نگاه باورک، توجیه پرداخت بهره بر یک واقعیت ساده استوار است: افراد ارزش بیشتری برای کالاهای کنونی در قیاس با کالاهای آتی، با همان کمیت و کیفیت قائل میشوند. کالاهای آتی با قیمتی کمتر مبادله میشوند، یا به بیانی دیگر، کالاهای کنونی با قیمتی بیشتر خرید و فروش میشوند. پرداخت بهره، بازتاب مستقیم این تفاوت ارزش بینزمانی است. این بهره پرداختشده به صاحبان سرمایه مایه آن میشود که کارگران بتوانند درآمد خود را بههنگامتر از حالتی که در غیر این صورت ممکن میشد، دریافت کنند.
باوک، نظریه بهره خود را با نظریه ارزش مارژینال منگر ترکیب کرد تا نشان دهد که با نظر به نرخ دستمزدی که بازار پدید میآورد، سرمایهدار-کارآفرین که به دنبال بیشینه کردن سود خود است، در فعالیتهای تولیدی درگیر میشود که نه تنها نیروی کار را به بیشترین اندازه به کار میگیرند، بلکه وجوه معیشت اقتصاد را نیز به طور کامل در خود جذب میکنند.
از نظر بوهم باورک، سه دلیل برای مثبت بودن نرخ های بهره جود دارد:
- اول اینکه مطلوبیت حاشیه ای مردم در طول زمان کاهش می یابد چرا که آنها انتظار درآمد بیشتری را در آینده دارند.
- دوم آن که، به دلایل روانشناختی مطلوبیت حاشیه ای یک کالابا زمان کاهش می یابد. بنا به هر دو دلیل که امروزه اقتصاددانان آنها را «ترجیحات زمانی مثبت» می نامند، مردم مایل به پرداخت نرخ های بهره مثبت برای دسترسی به منابع در زمان حال و مصر به دریافت بهره برای از دست دادن چنین دسترسی هستند. اقتصاددانان هر دو این دلایل را پذیرفته اند.
- اما سومین دلیل بوهم باورک - اولویت فنی کالاها در زمان حال نسبت به زمان آینده - از لحاظ فهم بسیار مجادله آمیزتر و سخت تر است. به باور او، تولید فرآیندی غیر مستقیم و زمان بر است. تولید از سرمایه که خود تولید شده است، برای تبدیل نهاده های تولید - مانند زمین و نیروی کار - به کالا استفاده می کند. روش های تولید غیرمستقیم به این معنا است که مقدار یکسان از نهاده های تولید می توانند به تولید مقدار بیشتری از کالا بیانجامند.
- بر این مبنا، بوهم باورک استدلال می کند که بازده خالص سرمایه نتیجه ارزش بیشتری است که توسط غیر مستقیم بودن تولید ایجاد شده است. یک مثال برای روشن شدن این نکته مفید خواهد بود. رییس یک قبیله بدوی که از طریق ماهیگیری غذای خود را به دست می آورند می تواند با فرستادن افراد قبیله برای ماهیگیری با دست خالی قوت روزانه قبیله را تامین کند، اما اگر او از قوت یک روز قبیله صرف نظر کند و از نیروی کار قبیله برای تولید تور و قلاب ماهیگیری - سرمایه - استفاده کند، هر ماهیگیر می تواند از روز بعد ماهی بیشتری بگیرد. در واقع این قبیله می تواند با غیرمستقیم تر کردن تولید، با همان نیروی کار، مقدار بیشتری ماهی بگیرد.
ارزش زمان در اقتصاد
بوم باورک، اولین اقتصاددانانی است که مسئله زمان را وارد تجزیه و تحلیل اقتصادی کرد. این نکته از این جهت مهم است که اقتصاددانان معمولا اقتصاد را فرایندی در حال حرکت بهسوی تعادل در نظر میگرفتند و از این واقعیت غافل بودند که این فرایند، در طول زمان صورت میگیرد. زیرا ممکن است رسیدن به تعادل، زمان طولانی را شامل شود که در نتیجه آن، تحقق بسیاری از تحولات دیگر باعث بههم ریختن تعادل اولیه و حرکت اقتصاد بهسوی مسیری دیگر گردد. از اینرو، توجه بوم باورک به نقش زمان بسیار کلیدی است.
|