
- سرمقاله نویس اصلی نیویورک تایمز در حوزه اقتصاد طی سال های ۱۹۴۶-۱۹۳۴
- اقتصاددان، فیلسوف، روشنفکر عمومی طرفدار بازار آزاد
- هوادار فردگرایی و اقتصاد کاپیتالیستی
- استاد اقتصاد دانشگاه نیویورک
|
تجارت آزاد و رهایی جهانی
سرمایهداری از دید هازلیت ترکیبی از دو نهاد است: مالکیت خصوصی و بازار (اقتصاد) و بدیهی است که بدون حق مالکیت خصوصی، بشر عمده انگیزهاش را برای تولید هر چیزی با ارزش پایدار از دست خواهد داد چرا که اگر یک برزگر بداند، پس از آن که زمینش را شخم بزند، بکارد و نگهداری کند، هر کس دیگر هم قانوناً به اندازه او حق دارد محصولش را درو کند، یا محصول درو شده را تصاحب کند، مطمئناً از همان ابتدا زحمت کاشتن محصول را به خود نمیدهد. یا اگر هر کسی بداند بعد از آنکه خانهای بسازد و اثاثش را تهیه کند، هر کس دیگری حق دارد آن را اشغال کند، خانهای ساخته نمیشد. مالکیت خصوصی پیشنیاز ضروری کار و تولید محصول با ارزش پایدار، به شمار میرود.
از نظر هازلیتز همچنین بازار آزاد به معنی حق خرید و فروش اموال در معاملاتی است که فرد میخواهد ترتیب دهد. وجود بازار آزاد نیز برای تولید بیشینه ثروت، ضروری است. از طریق همین سازوکار بازار آزاد است که میزان تولید نه تنها بیشینه که بهینه نیز میشود: هر کس به عنوان تولید کننده، در پی بیشترین درآمد است و به عنوان مصرفکننده در پی سودآورترین چیزی که با آن بتواند نیازهایش را تأمین کند. به همین ترتیب، این سازوکار منجر به آفرینش دهها هزار کالا و خدمات متفاوت در مقادیر و نسبتهایی که مجموعه بزرگ مصرفکنندگان نیاز دارند خواهد شد. با این روش است که نظام سرمایهداری، معضل محاسبات اقتصادی را حل میکند، معضلی که یک نظام سوسیالیستی، مطلقاً از حل آن ناتوان است.
پس سرمایهداری از نظر هازلیت، نظام انگیزهها و بازدارندههاست. این نظام، انگیزه تولید هر کالایی را بیشینه نمیکند، بلکه انگیزه را برای تولید کارآمد کالاهایی که بیش از بقیه مورد نیازند، بیشینه میکند.
به باور هازلیت، سرمایهداری، این مطلوب را از راه دیگری نیز به انجام میرساند: سرمایه را همواره در دست کسانی میگذارند که نشان دادهاند استفاده بهتر از آن را بلدند. کسانی بالاترین سود را میبرند که در جابجایی تولید به سودآورترین مسیرها، و در انتخاب کارآمدترین روشها و تواناترین مدیرها بهترین داوری را میکنند. هر برنامهای که برای مردمی که کار نمیکنند درآمدی فراهم کند، تا حد مشخصی انگیزهها را کاهش میدهد. همه مالیاتها، به خودی خود، چه بسته به میزان و چه بسته به طبیعتشان، انگیزه تولید را کاهش میدهند. مالیات تصاعدی بر درآمد شخصی و مالیات شرکتی، رشد بالقوه را به شدت کند میکند. مخارج دولتی، به خودی خود، تهدیدی سنگین علیه نظام تجارت آزاد است و تأمین این مخارج از راههای غیر مالیاتی مانند کسری بودجه و تورم، تهدیدی جدیتر است.
تهدیدهای معاصر تجارت آزاد
به زعم هازلینت شاید امروزه مهمترین تهدید تجارت آزاد تقاضای برابری بیشتر در زمینه درآمدهای شخصی باشد. به باور او، امروزه سوسیالیستها (یا سایر «اصلاًحطلبان») عموماً تقاضای برابری مطلق درآمد را ندارند(توقعی که برنارد شاو داشت یا وانمود میکرد که دارد) زیرا درک میکنند که این امر انگیزه کار و مالکیت را از بین میبرد. هازلیت معتقد است اگر بتوانیم جامعهای را تصور کنیم، که هر فرد بالغی در آن، صرف نظر از اینکه چه قدر و چگونه کار میکند، درآمد تضمینی ثابتی، بگو ۴۰۰۰ دلار، در سال داشته باشد و هیچکس هم اجازه نداشته باشد بیش از ۴۰۰۰ دلار در سال درآمد داشته باشد یا پسانداز کند، به سادگی میتوان دید که اگر افراد نفع شخصی خود را دنبال کنند، هیچ کس کار نمیکند و همه گرسنگی میکشند. دلیل هم که روشن است. کسی که قبلا کمتر از ۴۰۰۰ دلار تضمینشده درآمد داشته باشد (و حالا هم چه کار کند چه نکند آن را به دست میآورد) دیگر اصلاً نیازی به کار و تولید ندارد و کسی هم که بیش از سطح تضمینشده ۴۰۰۰ دلاری درآمد داشته است، دیگر کسب درآمد اضافی را ارزنده نمیبیند؛ چراکه به هر حال اضافه آن از چنگش درمیآید. فراتر از آن، به زودی زود، عطای همان درآمد ۴۰۰۰ دلاری را هم به لقایش میبخشد؛ چراکه به هرحال این رقم به او پرداخت میشود؛ چه کار کند چه نکند همان درآمد را دارد. پس در یک برنامه برابری درآمد، هر کس که با دید خودش و بر مبنای مصالح شخصیاش رفتار کند، تقریباً زحمت هیچ کاری را به خود نخواهد داد و ملت به زودی بدبخت میشود.
هازلیت بر این باور است هر برنامه سرمایه داری که برای مردمی که کار نمیکنند درآمدی فراهم کند تا حد مشخصی انگیزهها را کاهش میدهد. همه مالیاتها، به خودی خود، چه بسته به میزان و چه بسته به طبیعتشان، انگیزه تولید را کاهش میدهند. مالیات تصاعدی بر درآمد شخصی و مالیات شرکتی، رشد بالقوه را به شدت کند میکند. مخارج دولتی، به خودی خود، تهدیدی سنگین علیه نظام تجارت آزاد است و تامین این مخارج از راههای غیر مالیاتی مانند کسری بودجه و تورم، تهدیدی جدیتر است. به نظر هازلیتز، یک نرخ تورم ملایم، در پلههای اولیهاش، محرک تولید باشد، اما تورم همواره محرک غلطی است؛ چراکه منجر به سرمایهگذاری نامناسب، مصرف نامناسب، اتلاف، بیاعتمادی و فساد میشود و همان قدر یک ملت را ناتوان میکند که یک فرد را اعتیاد به مواد مخدر، اما آنچه حتی از تورم هم بدتر است، کنترل قیمتها برای لاپوشانی و فرونشاندن آثار تورم است. مهار قیمتها، کنترل دستمزدها، مهار اجارهها و کنترل نرخ بهره، همیشه تولید را منحرف میکند، کاهش میدهد، نامتعادل میکند و از هم میپاشد. آثار اینها، تقریباً همیشه زیانبارتر از آثار تورمی است که سعی در نهفتناش داشتهایم.
هازلیت دیگر تهدید جدی تجارت آزاد را «قدرت چانهزنی» بی حد و از روی اکراهی می داند که توسط دیوان سالاران و قوانین کار معاصر، به اتحادیههای کارگری داده شده است. برخلاف افسانه صد ساله، اتحادیههای کارگری نمیتوانند دستمزد واقعی همه بدنه کارگری را افزایش دهند. او معتقد است که آن ها در بهترین حالت، شاید بتوانند دستمزد پولی اعضای خودشان را به بهای کاهش اشتغال، بالا ببرند. هر آنچه که اتحادیههای کارگری با اعتصاب و تهدید به اعتصاب به دست آورند، حتی برای خودشان، در بهترین حالت کوتاهمدت خواهد بود؛ چراکه اگر بتوانند دستمزد را به طور جدی افزایش دهند یا حاشیه سود و سود مورد انتظار سرمایهدار را کاهش داده و حتی حذف کنند، سرمایهگذاری تازه را کاهش داده و دلسرد کردهاند. بنابراین در طولانی مدت، تولید کمتر، اشتغال کمتر و درآمد کمتری برای همه در کار خواهد بود. اگر قرار است تجارت آزاد حفظ شود، قوانین کار کنونی باید تعدیل شوند.
تهدید دیگر تجارت آزاد در نظام سرمایه داری از نظر هازلیت، که در سالهای اخیر هم افزایش یافته است، خصومت عریان با کسبوکار است. او این خصومت را به دو دسته تقسیممی کند:
· ناسازگاری با خدمات عمومی مثل راهآهن، شرکتهای تلگراف و تلفن، شرکتهای برق و مانند آن
· دشمنی با هر کسبوکار موفق بزرگ، حالا هر چه که باشد.
از نظر هازلیت، نوع اول خصومت، برای مدت بیشتری با ما بوده است و منجر به نظارت بیش از حد و بیاعتمادی و فریب شده است و نتیجه آن قیمتهای بسیار پایین تنظیمشده توسط دولت است که مبالغ کافی برای تحقیق و توسعه را فراهم نمیآورد و پیشرفت و توسعه خدمات و سرمایهگذاری مجدد را میسر نمیکند.
هازلیتز معتقد است شدت و تکرار نوع دوم دشمنی اخیراً بیشتر شده است. خصومتی که به بهانه قوانین ضد انحصار، مقابله و پیگرد قانونی را منجر میشود تا جایی که هیچ شرکتی نمیداند چه زمانی و بخاطر چه عملکردی تحت پیگرد قرار میگیرد. به ویژه رشد گزاف قوانینی که ظاهراً برای «حمایت از مصرفکننده» طراحی شدهاند از همینجا میآید.
به باور هازلیت، این قوانین حالا دیگر سعی دارند بستهبندی کالاها، چگونگی ساخت اتومبیل، نرخ بهره، شرایط بازپرداخت وام و … را جزء به جزء دیکته کنند. از سال ۱۹۶۲ به این سو، تولیدات دارویی تازه، پیش از آنکه به بازار عرضه شوند، ناچار بودهاند از موانع دشواری عبور کنند و همین باعث شده هم در تعداد و هم در اهمیت داروهای حیاتبخش تازه که کشف و معرفی میشوند، سقوط فاجعه باری را شاهد باشیم. وقتی هم که شرکتهای دارویی به خاطر محصولاتشان مورد حمله نباشند، بهخاطر قیمتهای بالایشان مورد حمله قرار میگیرند و همین حکایت باقی است. غمناکترین بخش ماجرا آنجاست که کسب و کارهای بزرگ، شجاعتشان را برای دفاع از خودشان، حتی در برابر حمله رو در رو از دست دادهاند.
در نهایت هازلیت در خصوص جایگاه نظام یرمایه داری در رونق تجارت آزاد می گوید: این چشماندازی است که وجود دارد. سرمایهداری، نظام مالکیت خصوصی و بازار آزاد، نه تنها نظام عدالت طبیعی و آزادی است – که مایل است پاداش را نه بر اساس توقعات بلکه بر مبنای نسبت تولید، باز توزیع کند- بلکه یک نظام عظیم از خلاقیت و همکاری است که برای نسل ما وفور نعمتی تولید کرده است که نیاکانمان به خواب هم نمیدیدند. نظامی که هنوز خیلی کم درک شده است، توسط بسیاری مورد حمله واقع میشود و تعداد بسیار اندکی هوشمندانه از آن دفاع میکنند. باید بگویم که حفظ این نظام چندان آسان نخواهد بود. تنها در صورتی میتوان این نظام را حفظ کرد که شایستگیهایش پیش از آنکه خیلی دیر شده باشد، توسط عموم درک شود. جهان اکنون کشمکشی میان آموزش اقتصاد و فاجعه را شاهد است. |