
- از فیلسوفان سده ۱۷ میلادی انگلستان
- از تأثیرگذارترین اندیشمندان عصر روشنگری
- از برجستهترین نظریه پردازان مالکیت در جامعه بورژوازی
- استاد کالج کرایست چرچ دانشگاه آکسفورد
- پدر لیبرالیسم کلاسیک
|
نظریه کار- ارزش
لاک از لغت دارایی هم به معنای عام آن و هم به معنای خاص آن استفاده میکند. در معنای عام، دارایی تمامیمنافع و آرمانهای بشری را پوشش میدهد و در معنای خاص به کالاهای مادی اطلاق میشود. لاکاین بحث را مطرح میکند که دارایییک حق طبیعی است که با کار کردن حاصل میشود. در فصل پنجم از رساله دوم (از نوشتار دو رساله درباره حکومت)، لاک عنوان میکند که مالکیت بر کالاها با کاری که برای تولید کالاها انجام شدهیا داراییهایی که برای تولید کالاهای مفید برای جامعه بشری مصرف میشود، توجیه میگردد. لاک نظر خود را در رساله دوم بدین گونه بیان میکند که آنچه در طبیعتیافت میشود به خودی خود ارزش اندکی برای جامعه انسانی دارد و چیزی که به کالاها بها میدهد میزان کاری است که برای ساخت آنها صرف میشود.این موضوع به عنوان پشتوانهای محسوب میشود که بتوان نظریه کار برای کسب دارایی را به صورت نظریه کار برای کسب ارزش نیز تفسیر کرد چرا که نظریه لاکاین مفهوم را میرساند که کالاهایی که توسط طبیعت تولید میشوند ارزش اندکی دارند مگراینکه در مراحل تولید با کار بشری تلفیق شوند واین کار باعث ارزشمند شدن کالا میگردد.
لاک اعتقاد دارد که حق مالکیت تنها از راه کار کردن حاصل میشود. همچنین او معتقد بود که حق مالکیت بر دولت مقدم است و دولت حق ندارد به طور خودسرانه در داراییهای افراد دخالت کند. در وضع طبیعی لاک از مالکیتی پیش ازایجاد حکومت سخن میراند و آناین است که «هر انسانی مالک شخص خود» است.
کار پینتر، مالکیت شخص بر خویشتن را پایه و اساس بحث لاک میداند.این وضع قابل گسترش و تسری است، چرا که انسان با کار کردن بر روی چیزها و به قول لاک« با آمیختن کار خود با آن ها» چیزها را هم از وضع طبیعی خارج میکند. لاک در توجیه مالکیت دو استدلال طبیعی و حیاتی ارائه میکند. او میگوید : عقل طبیعی از هنگام تولد طبیعت را برای امرار معاش در اختیار انسان قرار داده است. از جنبه دینی هم وی به مزامیر داوود که «خداوند زمین را به بشر داده است» استناد میکند. لاک در فرازی از کتابش چنین مینویسد : میتوان گفت که ثمره تلاش و کار بدن و دستان انسان به معنای واقعی کلمه متعلق به خود اوست. ازاین رو هر چیزی را که او از وضعیت آماده طبیعت خارج کند، با کار خود درآمیزد و چیزی را که متعلق به خود اوست با آن پیوند زند، مالک آن چیز خواهد شد. از آنجا که آن چیز توسط او از طبیعت مشترک جدا شده است و او با کار و تلاش خود چیزی به آن افزوده است، انسانهای دیگر حق مشترکی نسبت به آن ندارند. از نظر لاک آغاز مالکیت با خروج چیزی از وضع طبیعی و مشترکش پدیدار میگردد، امااین مالکیت نیز دارای محدودیت و حد و اندازهای است که طبیعت بر آن قائل شده است و مقیاس سنجش آن کار آدمیو اثری است که او بر طبیعت میگذارد تا وسایل لازم را برای آسایش خود فراهم کند. چون انسان صاحب کار و مالک خود است، میتواند با صنعت گری و تدبیر وسایل آسایش خود را فراهم آورد ملک شخصی اش را از داراییهای اشتراکی جدا کرده و مختص به خود کند. لاک در نظریه اش بر ارزش بیشتر انسان بر زمین تاکید دارد. انسان است که منشا و مولد مالکیت است و مالکیتی هم که از دل کار و تلاش آدمیبرآید توافق همگانی را در پی خواهد داشت. هر چند که قوانین حکومتی در تنظیم شیوه مالکیت مدخلیت دارد.
نظریه دفاع اقتصادی از استعمار
لاک هم در نوشتههای اقتصادیش و هم در دو رساله، از حقوق و فواید اقتصادی اسکان استعماری در آمریکا دفاع میکند. لاک همچون چایلد، معتقد است ارزش مالکیت نه با مقدار زمینیا حاصلخیزی آن، بلکه با تلاش و کوشش،یا به تعبیر لاک کار معین میشود. ازاین رو لاک میگوید کار نه تنها منشأ مالکیت است بلکه «بخش اعظم ارزش آن را تشکیل میدهد»، و « زمین حاصلخیزی که مستعد تولید فراوان است... به علت آباد نشدن از راه کار» واجد هیچ ارزش واقعی نمیباشد. وی همچنین نظریهی ارزش کار را در نوشتههای اقتصادیش راجع به تجارت بیان داشته و میگوید: در تمام صنایع قسمت اعظم ارزش در کار نهفته است.
لاک در نامهای به تاریخ ۱۳ مه ۱۶۷۱ به خط خود به فرماندار کارولینا رهنمودهای زیر را داده است: ما هیچ مزیتی در زندگی از طریق تجاوز به نوامیس و غارت برای ملت خود قائل نیستیم؛ نهاین کار را میکنیم و نه اجازهی انجام آن را خواهیم داد. کشاورزی و تجارت هم مقصود ماست و هم مصلحت شما در آنست و چنانچه از دستورهای ما پیروی کنید، راهی بر شما خواهیم گشود که تمام ثروت اسپانیاییها را در آن کشور تصاحب نمایید.
لاک در برخی ملاحظات مینویسد: برای کسب ثروت دو راه بیشتر وجود ندارد، تسخیر و تصرف عدوانییا تجارت... هیچ کس تا این اندازه خام نیست که اندیشهی تحصیل سود و منافع به ضرب شمشیر و ... تبدیل کشورهای مغلوب به ویرانه را در جهان بپذیرد. و لذا تجارت تنها راهیاست که برایمان باقی میماند... زیرااین امر که مطلوب و متناسب با موقعیت ما و نیز پیشه و کار و تمایلات مردم ماست .. طبیعتاً به نفع ما میباشد.
نظریهی لاک دربارهی تسخیر و تصرف املاک در فصل شانزدهم از رسالهی دوم کاملاً واضح است: زمین را نمیتوان به زور به دست آورد.یک فاتح ... قدرت مطلقه بر حیات مردمیکه خود را در وضع جنگی قرار داده و باید تاوان آن را بپردازد، به دست میآورد. لکن او بدان وسیله حقی با مالیکیتی بر مستملکات آن ها نمییابد. هیچ شکی دراین ندارم، گرچهاین آموزه در نگاه نخست غریب مینماید... بنابراین، حق تسخیر و تصرف فقط بر جان افرادی که در جنگ شرکت کرده اند جاری میشود نه بر املاک آنها.
لاک هم در تجربهی استعماری خود و هم در دو رساله اش اذعان نموده که استعمار مسالمت آمیز بیشتریک آرمان است تایک واقعیت؛ آرمانی که ملاکان در انگلستان بیش از مهاجران در جهان نو بدان اعتقاد دارند. لاک در فصل تصرف در « رسالهی دوم» تصریح میکند: « در بحث از سیطره بر کشورها چیزی مأنوس تر ازاین نیست که .. تسخیر ... متضمن حق مالکیت است.»بااین حال وی در نوشتههای اقتصادی خود و فصل شانزدهم از «رسالهی دوم» امیدوار استیک الگوی تازه و ظاهراً « غریب» از استعمار ارائه کند که با موقعیت انگلستان تناسب بیشتری دارد. او در برخی ملاحظات چنین نتیجه گیری میکند: « حفظ حمل و نقل دریایی و تجارتمان، بیش از جنگیا تصرف به مصلحتاین پادشاهی است.
قابل توجه است که لاک در دو رساله در ادامهی استدلال خود میگوید کهیک استثناء برای فاتحان و متصرفان که حق مالکیت بر زمین دیگران ندارند وجود دارد و آن زمانی است که زمین به صورت بایر مانده باشد. جایی که زمین مازاد بر مستملکات و مورد استفادهی ساکنان وجود دارد، هر کسی مجاز است از زمین بایر مازار بهره برداری کند.
بدین سان، به باور لاک، کار مسالمتآمیز روی زمین بایر و تجارت است که به جای تصرف، هم مالکیت عادلانه بر جهان نو و هم شیوهی برتر استعمار را فراهم میکند. لکناین کار صلح آمیز روی زمین باید در محدودهی فعالیت و تلاش افراد انجام گیرد تا مستعمره بتواند به زندگی خود ادامه دهد. دوننت معتقد است که گستره مستعمره باید تا جایی پیش رود که « میتوانیم ... زراعت کنیم»، و تصاحب املاک هیچگاه نباید « مانع فعالیت و تلاش دیگران شود.» لاک هم در « رسالهی دوم» به همین صورت حدود تصرف املاک را به میزانی که بتوان کشت نمود محدود میکند تا بدین ترتیب دسترسی سایر افراد علاقمند به انجام فعالیت مشابه روی زمین را تضمین نماید. « انسانها بواسطهی کارشان و هریک به اندازهی مورد استفاده خود دارای حق تصرف بر مواهب طبیعت هستند؛ اما در جایی که هنوزاین نعمت در حد زیاد باقی مانده،این حق نمیتواند بیش از اندازه و به زیان دیگران که به همان میزان تلاش میکنند، باشد.
نگرانی لاک در مورد تصرف زمین در حد بسیار زیاد، همانند نگرانی دوننت و چایلد، ریشه در تجربه متسعمرات دارد که در آنجا غالباً زمینهای وسیعی بدوناینکه افراد کافی برای کشت و زرع آن ها در اختیار باشد، به تملک افراد درآمده و حتی محصور شده بود. به نظر میرسد که چنین تلقی از امر اقتصادی و سیاسییکی از مهمترین عوامل پیشرفت اقتصادی خارقالعاده جوامع صنعتی است. در جوامع قدیمیو سنتی سیاست سیطره بر اقتصاد داشت، فعالیتهای اقتصادی فردی، مبادله و تجارت مذموم تلقی میشد و حکومت با کنترل و سرکوب آنها مدعی حفظ انسجام مطلوب و متعالی جامعه میباشد. در حالیکه تلقی جدید از منزلت انسان به طور کلی (حقوق بشر) و موقعیت او در جامعه (آزادی فعالیتها اقتصادی افراد) باعث رها شدن انرژی مهار شده فردی برای جستوجوی رفاه و آسایش و بدین ترتیب گشوده شدن افق بیپایان فعالیتها و رقابتهای صلحجویانه و در عین حال استعمارگرایانه بین انسانها میشود. |