انجمن علمی اقتصاد شهری ایران- کارل منگر در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران
کارل منگر در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران

بازیابی تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1396/3/29 | 

  

بنیانگذار مکتب مارژینالیسم یا مکتب اقتصادی اتریش

دکترای حقوق از دانشگاه خارکوف اوکراین

دکترای اقتصاد از دانشگاه های وین، پراگ

یکی از سه موسس انقلاب مطلوبیت نهایی

استاد حقوق و اقتصاد دانشگاه وین

   

نظریه ارزش ذهن‌گرایانه یا نظریه ذهنی ارزش

از دیدگاه منگر، ارزش از تأمین نیازهای انسانی به وجود می‌آید. نیاز انسان تقاضا برای کالایی را ایجاد می‌کند. این نیازها همچنین نیروی محرکه توسعه نهادهایی همچون مالکیت خصوصی و پول هستند. نهایتاً اینکه نیازهای انسانی باعث به وجود آمدن مبادله در اقتصاد شده و قیمت‌ها را تعیین می‌کنند. به‌علاوه، منگر استدلال کرد از آنجایی که نیازهای انسانی بیشتر از کالاهای موجود است، افراد میان گزینه‌های مختلف از کالاهای موجود، گزینه مورد نظر خود را به‌صورت عقلایی انتخاب می‌کنند.

یکی از مهمترین نتایج این نظریه آن است که همه فعالیت‌هایی که رضایتمندی ذهنی به‌دنبال دارند، فعالیت‌های مولّدی به‌شمار می‌آیند. بر خلاف اقتصاددانان کلاسیک انگلیسی، منگر معتقد بود مبادله و تجارت از آن جهت مولّد است که افراد در صورتی حاضر به مبادله می‌شوند که کالاهایی دریافتی بیش از کالاهای از دست رفته برایشان مطلوبیت داشته باشد. منگر، برخلاف کنه، اعتقاد داشت کشاورزی و صنعت هردو مولّدند چرا که کالاهای تولید به‌وسیله این دو بخش، رضایتمندی را برای مصرف‌کنندگان به ارمغان می‌آورند. یکی دیگر از دلالت‌های نظریه ارزش نسبی منگر، نادرستی نظریه ارزش کار کلاسیک (نظریه دیوید ریکاردو) است. منگر در این باره چنین می‌گوید: عامل تعیین کننده در ارزش یک کالا، میزان کار یا سایر کالاهای استفاده شده برای تولید آن کالا نیست. بلکه، رضایتمندی آگاهانه افراد است که مقیاس ارزش کالاها به‌شمار می‌آید.

از نظر منگر، از آنجاییکه ارزش از ذهنیت افراد نشأت می‌گیرد، تحلیل اقتصادی باید کار خود را با مطالعه افراد شروع کند. امروزه چنین دیدگاهی با عنوان فردگرایی روش‌شناسانه شناخته می‌شود.

منگر همچنین این بحث را مطرح نمود که عوامل تولید (زمین، کار و سرمایه) نیز دارای ارزش هستند، زیرا به‌طور غیرمستقیم نیازهای انسان را برآورده می‌سازند؛ این عوامل برای تولید کالاهایی مورد استفاده قرار می‌گیرند که مسقیماً خواسته‌های انسان را تأمین می‌نمایند. منگر معتقد است برای شناسایی ارزش واقعی یک عامل تولید مانند نیروی کار، باید یک کارگر را از چرخه تولید خارج کرده و ببینیم که چه میزان از تولید کاسته می‌شود. میزان کاهش تولید منعکس‌کننده ارزش آن کارگر است؛ بنابراین ارزش ایجاد شده به‌وسیله هریک از عوامل تولید، به بهره‌وری نهایی آن بستگی داشته و میزان پرداختی (اجاره، دستمزد و سود) به هریک از عوامل تولید باید براساس ارزش انتظاری ایجاد شده توسط این عوامل تعیین گردد.

به طور کلی می توان اذعان داشت که این نظریه منگر مبتنی بر موارد زیر است:

- ارزش کالا به برطرف کردن نیاز؛ منگر کالاها را ارزشمند می‌دانست و به این خاطر که نیاز را برطرف می‌کنند، تحلیل می‌شود؛ نه در قالب لذّت و درد (آن‌گونه که جونز می‌گفت). منگر اعتقاد داشت که نیازهای بشر متفاوتند و تلاش برای رفع نیازها ابتدا از رفع نیازهای حیاتی شروع می‌شود و به‌تدریج به نیازهای کم اهمیت‌تر می‌رسد؛ تا کلاً تمام نیازها مرتفع شوند.

- ارزش، ناشی از تقاضا و مطلوبیت؛ از نظر جونز، ارزش ناشی از تقاضا و مطلوبیت است، نه مبتنی بر هزینه و عرضه (مانند کلاسیک‌ها).

- تعیین قیمت براساس مبادله ناشی از تقاضا؛ نیاز انسان را وادار به تقاضا می‌کند و در نتیجه به‌ناچار مبادله صورت می‌گیرد و قیمت بر این اساس تعیین می‌گردد.

- کشاندن کمیابی منابع به‌سمت انتخاب؛ کمیابی منابع، انسان عقلایی را به‌سمت انتخاب سوق می‌دهد و مردم، اول کالاهای ضروری را بر می‌گزینند و در مراحل بعدی کالاهای دیگر را.

- مورد مطالعه قرار گرفتن فرد؛ به اعتقاد منگر، چون ارزش مربوط به فرد است، اول باید فرد، مورد مطالعه قرار گیرد.

- ارزش مستقیم و غیر مستقیم؛ میان ارزش‌گذاری کالاهای تولیدی (یا به‌قول منگر کالاهایی که از درجه اهمیت بیشتری برخوردارند) و ارزش‌گذاری کالاهای مصرفی، فرقی نیست و کالاها ارزش مستقیم و نهاده‌ها ارزش غیر مستقیم دارند. به‌نظر وی برای یافتن ارزش نهاده‌ها باید یک واحد آن‌ها را از تولید کنار بکشیم؛ یعنی هر میزان از تولید، که کم شد، برابر با ارزش آن واحد نهاده است.

  

مبنای ارزش گذاری کالاها 

به باور منگر، ارزش کالاها نه به خاطر کاری است که روی آنها انجام شده، بلکه به خاطر توانایی آنها در رفع نیازهای مردم است. در واقع، منگر نظریه ارزش کار را سر و ته کرد. اگر ارزش کالاها بر اساس اهمیت نیازهایی که رفع می‌کنند تعیین شود، ارزش نیروی کار و دیگر کالاهای مورد استفاده در تولید آن (که او آنها را «کالاهای مرتبه بالاتر» می‌خواند) از توانایی آنها برای تولید این کالاها تعیین می‌شود. اقتصاددانان جریان اصلی هنوز این تئوری را که آن را نظریه «تقاضای مشتق شده» می‌خوانند، قبول دارند.

منگر از «نظریه ارزش ذهنی» خود استفاده کرد تا به یکی از قدرتمندترین مفاهیم اقتصادی برسد: در یک مبادله هر دو طرف منتفع می‌شوند. افراد چیزی را مبادله می‌کنند که ارزش کمتری نسبت به آن چیزی داشته باشد که قصد مالکیت آن را دارند و از آنجایی که هر دو طرف مبادله به این اصل پایبندند، هر دو طرف از مبادله منتفع می‌شوند. این مفهوم به وی کمک کرد که بهره‌وری افراد واسطه در مبادله را درک کند، چرا که آنها مبادلات را تسهیل می‌کنند، مبادلاتی که هم به خریداران و هم به فروشندگان منفعت می‌رسانند. بدون افراد واسطه، این مبادلات یا انجام نمی‌پذیرفتند یا اگر انجام می‌پذیرفتند، هزینه زیادی می‌داشتند.

نشانی مطلب در وبگاه انجمن علمی اقتصاد شهری ایران:
http://iuea.ir/find-1.625.1268.fa.html
برگشت به اصل مطلب