انجمن علمی اقتصاد شهری ایران- برتیل اوهلین در نگره های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران
برتیل اوهلین در نگره های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1396/11/25 | 

-  اقتصاددان و سیاستمدار سوئدی

-  دریافت جایزه نوبل سال ۱۹۷۷ در اقتصاد

-  استاد علم اقتصاد در دانشکده اقتصاد استکهلم

-  وزیر بازرگانی کشور سوئد طی سال های ۱۹۴۴ تا ۱۹۶۷

  • تجارت ناحیه‌ای و تجارت بین‌المللی
     اوهلین با استفاده از مقاله‌ای که استادش الی هکشر نوشته بود به این نظریه رسیده بود که هم تجارت ناحیه‌ای و هم تجارت بین‌المللی وسایلی هستند که به کمک آن مبادله کالاها و خدمات تولید شده توسط عوامل تولید صورت می‌گیرد، زیرا که خود این عوامل قابلیت جابه‌جایی چندانی ندارند و مثلا زمین اساسا قابل جابه‌جایی نیست. بنابراین، قیمت‌های نسبی در مناطق جغرافیایی مختلف بستگی دارد به کمیابی نسبی عوامل تولید در این مناطق. نظریه هکشر- اوهلین که تا حدی بگرفته از مقاله هکشر بود،  نشان داد که حتی اگر فناوری تولید در ملت‌های مختلف با هم یکسان باشد، باز هم ممکن است تجارت خارجی صورت گیرد. به این منظور تنها کافی است که عرضه عوامل تولید از قبیل نیروی کار، سرمایه و زمین در بین ملت‌ها متفاوت باشد. نقطه آغاز نظریه اوهلین این است که یک کشور در صورتی صادر‌کننده کالایی می‌شود که نسبتا میزان بالایی از عوامل تولید را در مقایسه با تقاضای داخلی در حالت فرضی بدون تجارت بین‌الملل داشته باشد. برای مثال اگر زمین در استرالیا فراوان باشد و نیروی کار در انگلستان نسبتا فراوان باشد، انتظار می‌رود که استرالیا به صادر‌کننده کالاهایی مانند پشم که در تولیدشان به زمین بیشتری نیاز دارند، تبدیل شود و انگلستان به صادر‌کننده کالاهایی مانند منسوجات که در تولیدشان نسبتا به نیروی کار بیشتری نیاز دارند مبدل شود. 
یکی از قضایای حاصل از نظریه فوق، یکسان‌سازی قیمت عوامل است به این مفهوم که تجارت خارجی تا جایی که قیمت عوامل تولید در کشورهای مختلف با هم برابر شود، ادامه می‌یابد. برای مثال وقتی که استرالیا شروع به صادرات کالاهای با زمین‌بری بیشتر می‌کند، تقاضا برای زمین نسبت به نیروی کار افزایش می‌یابد و قیمت‌های زمین افزایش می‌یابد. این در حالی است که کالاهای با نیروی کار بیشتر در انگلستان موجب افزایش دستمزد نسبت به قیمت زمین می‌شود، بنابراین تجارت کالاها موجب می‌شود تا به جای جابه‌جایی عوامل تولید در بین کشورها، قیمت عوامل تولید تحت تاثیر قرار گیرد. در این حالت، تجارت کالا جایگزینی برای جابه‌جایی عوامل تولید است. استنتاج دیگر از نظریه اوهلین این است که تعرفه‌ها بر کالاهایی که کاربری بیشتری دارند، مانند منسوجات بر توزیع درآمد به نفع نیروی کار در کشور وارد‌کننده تاثیر می‌گذارد، در حالی‌که تعرفه بر کالای سرمایه‌بر مانند فولاد بر توزیع درآمد به نفع صاحبان سرمایه تاثیرگذار است. اوهلین معاصر با کینز بود، از این رو به مقوله سیاست‌های کینزی و میزان اثر‌گذاری آن نیز توجه کرد. اقتصادهای صنعتی دو رکود بزرگ را در قرن بیستم تجربه کردند، رکود اول به دهه ۱۹۳۰ بر می‌گردد که با وجود فروپاشی نظام بانکی، بدون هیچ سیاست انبساطی قابل‌توجهی بعد از چند سال رو به بهبود گذاشت. رکود دوم به دهه ۱۹۷۰ مربوط می‌شود که در آن دولت‌ها با تراز پرداخت‌های مناسب اقدام به تدابیر انبساطی قابل‌توجهی کردند، اما این رکود، مزمن تر از رکود قبل و با کندی بیشتری رو به رونق رفت. تاثیر چنین رخدادی با آموزه‌های اقتصاد کلان که در دهه ۱۹۳۰ در کمبریج و استکهلم توسط کینز و ویکسل شرح و بسط یافته بودند، چندان سازگاری نداشت. به اعتقاد اوهلین، این نظریه‌ها مبتنی بر مفروضاتی از قبیل چسبندگی دستمزدها و انتظارات قیمتی معتدل است که با واقعیت‌های دهه هفتاد میلادی چندان تطبیق نداشت. توصیه او سیاست‌هایی بود که شرایط تجاری بین‌الملل و نرخ‌های ارز را هم در نظر می‌گرفت.
  • دسته بندی قیمت ها
     اوهلین قیمت ها را بر دو دسته تقسیم می کند، قیمت اجناسی که مصرف بین المللی وسیع دارند ( فلزات، ذغال سنگ، محصولات اصلی کشاورزی مانند گندم، قند و غیره) و قیمت اجناسی که مصرف آنها بیشتر محدود به قلمرو ملی است. ( آجر، سنگ، مصالح ساختمانی و نجاری، مبل و غیره ) اجناس نوع اوّل با هم در بازارهای بزرگ بین المللی به فروش می رسند و قیمت های آنها از ناحیه ای به ناحیه دیگر تفاوت پیدا نمی کند مگر به نسبت عوارض گمرکی و مخارج حمل و نقل. قیمت های اجناس نوع دوّم که می توان آنها را کالاهای داخلی و یا خانگی نامید با دید اول به نظر می رسد که از کشوری به کشور دیگر استقلال بیشتری دارند هم چنین اوهلین می گوید عملاً قیمت های محصولات داخلی نیز غالباً از کشوری به کشور دیگر به هم بسیار نزدیک تر هستند تا قیمت های اجناس بین المللی به خاطر اینکه تولید آنها محتاج به بسیاری از محصولات وارداتی است و در تحت تأثیر قیمت های آنها قرار می گیرند. به طور خلاصه رشته های پیوند قیمت های یک کشور با کشورهای دیگر چنان فشرده و متنوع شده اند که ترقی و یا تنزل قیمت در محل ممکن نیست بی انعکاس در محل های دیگر باقی بماند. یکسانی نمایان روند ضریب قیمت ها در کشورهایی که یک نوع واحد پولی دارند مربوط به همین کیفیات است.
  • نظریه اوهلین درباره تجارت بین الملل
     نظریه های تجارت بین الملل معمولا بر این اساس بنا شده که معلوم کند چه کالایی که یک کشور تولید می کند در بازارهای جهانی مورد تجارت قرار می گیرد و به چه دلیلی این امر صورت می پذیرد.
اقتصاد بین‌الملل به روابط اقتصادی و تجارت بین ملل گوناگون وابسته است و وابستگی متقابل حاصل از این روابط از لحاظ رفاه اقتصادی کشورها اهمیت فراوانی دارد. روابط اقتصادی میان کشورها با روابط اقتصادی میان بخش‌های مختلف یک کشور نیز متفاوت است . با وقوع انقلاب صنعتی در اروپا ، تحولات اقتصادی قابل توجهی رخ داد که از مهم‌ترین آن‌ها افزایش تولید انواع محصولات را می توان ذکر کرد. افزایش تولید کالاها تا حدی پیش رفت که نیاز داخلی کشورها برطرف شد و مازاد تولید به وجود آمد. کشورها اقدام به فروش مازاد تولید محصولات خود در بازار بین المللی کردند که تداوم این افزایش تولید باعث شد کشورهای فروشنده بر سر فروش مازاد تولید خود در بازار جهانی با یک‌دیگر به رقابت بپردازند. در اینجا بود که تجارت بین الملل ازاهمیت بالاتری برخوردار شد و اقتصاددانان به آن با جدیت بیش‌تری پرداختند.در رابطه با تجارت بین الملل نظریات متنوعی وجود دارد از جمله نظریه مرکانتلیسم(Mercantilism)  که اساس تفکرات اقتصادی قرن ۱۶ به بعد را تشکیل داد.
نظریه هزینه نسبی ریکاردو تا حدودی علت تحقق تجارت را توضیح می‌داد اما توضیحی برای این‌که چرا نسبت‌های هزینه نسبی برای کشورهای مختلف متفاوت است ندارد. این سؤال را هکشر و اوهلین جواب دادند و نظریه خود را بر اساس مفروضات زیر بنا کردند:
        ۱. دو کشور و دو کالا و دو عامل تولید وجود دارد.
        ۲. هر دو کشور از فنآوری یکسانی برخوردارند. 
        ۳. بازده ثابت نسبت به مقیاس وجود دارد.
        ۴. وجود سلیقه‌های یکسان در هر دو کشور.
        ۵. وجود بازار رقابت کامل در بازار عوامل تولید و بازار کالاها.
        ۶. هزینه حمل و نقل وجود ندارد. 
        ۷. تحرک کامل عوامل تولید در داخل و عدم تحرک در سطح بین المللی.
        ۸. قیمت کالا‌ها برابر با هزینه نهایی آنهاست.
هکشر و اوهلین دو اقتصاددان سوئدی بر خلاف نظریه ریکاردو که بازدهی عوامل تولید را مبنای مزیت در تجارت بین‌الملل می‌داند، فراوانی و وفور عوامل تولید راعامل اساسی در برقراری تجارت بین‌الملل می‌دانند. نظریه هکشر ـ اوهلین بر تفاوت در موجودی عوامل و شدت کاربرد عوامل تولید در هر کشور استوار است. براساس نظریه هکشر- اوهلین هر کشور در کالایی مزیت نسبی دارد که عوامل تولید آن کالا به طور نسبی در آن کشور به وفور یافت شوند. به طور کلی اختلاف موجودی عوامل و شدت کاربرد عوامل تولید، باعث اختلاف در قیمت‌های نسبی و به وجود آمدن تجارت بین‌الملل، خواهند شد.
نظریه هکشر و اوهلین بر پایه مفروضات نظریه ریکاردو است ولی دارای یک فرض متعارف است. فرض اساسی در الگوی ریکاردو این بود که توابع تولید دو کشور برای کالاهای مشابه یکسان است ولی هکشر و اوهلین توابع تولید را در تمام کشور‌ها مشابه می‌داند. این نظریه بر تفاوت بین کشورها در برخورداری از عوامل تولید و تفاوت بین کالاها در میزان استفاده از این عوامل تولید تأکید دارد و با توجه به فروض بالا بیان می‌کند که هر کشوری کالایی را صادر می‌کند که در تولید آن نیاز به عوامل بالنسبه ارزان و فراوان دارد و متقابلاً کالایی را وارد می‌کند که در تولید آن نیاز به استفاده از عامل، نسبتاً کمیاب و گران است لذا فراوانی نسبی عوامل به صورت قیمت‌های عوامل داخلی نشان داده می‌شود و در تعیین مزیت نسبی یک کشور در تولید یک کالا وفور نسبی عوامل تولید نقش دارند . این نظریه در تعیین قیمت عوامل، بخش عرضه را بر تقاضا ترجیح می‌دهد، در صورتی که اگر بخش تقاضا در تعیین قیمت عوامل در نظر گرفته شود این امکان وجود دارد که کشوری دارای نیروی کار بیش‌تر به صادرات کالاهای سرمایه‌بر بپردازد. این نظریه هم‌چنین مطرح می‌کند که تجارت باعث حذف یا کاهش اختلاف در قیمت عوامل تولید میان کشورها می‌شود، البته این نظریه تا زمانی که ما با برگشت‌پذیری بازدهی عوامل تولید روبرو هستیم صادق است و هم‌چنین می‌توان نشان داد که تجارت ممکن است بر هزینه‌های کاهنده نیز استوار باشد.
نظریه هکشر- اوهلین خود بر فروض خاصی استوار است که از آن جمله کشورها دارای سلیقه یکسانند، فنآوری مشابهی به کار می‌برند و بازده به مقیاس تولید ثابتی دارند ولی از نظر استعداد عوامل تولید به میزان زیادی با یک‌دیگر تفاوت دارند. در صورتی که سلیقه‌ها یا شرایط تقاضا مشابه باشند اختلاف در استعداد عوامل تولید، منجر به تفاوت در قیمت نسبی عوامل تولید میان کشورها می‌شود که به نوبه خود منجر به تفاوت در قیمت نسبی کالا‌ها و تفاوت در تجارت می‌شود. بنابراین در این نظریه تفاوت بین‌المللی در شرایط عرضه به تنهایی الگوی تجارت را تعیین می‌کند و طبق این نظریه هر کشور به صدور کالایی دست خواهد زد که عوامل تولید نسبتاً ارزان و فراوانی برای تولید آن در اختیار داشته باشد و کالایی را وارد می‌کند که در تولید آن مجبور است عوامل تولید نسبتاً گران و کمیاب را به کار ببرد. این نظریه به عنوان یک نتیجه‌گیری مهم اضافه می‌‌کند تحت شرایط شدیداً محدود کننده، تجارت موجب خواهد شد که اختلاف مطلق در قیمت عوامل تولید همه کشورها که قبل از تجارت مشاهده می‌شود از بین برود. با این حال با وجود شرایط طبیعی ، تجارت تفاوت قیمت مطلق عوامل تولید را که قبل از مبادله بوده کم‌تر کرده ولی به طور کلی تفاوت‌ها را حذف نمی کند. به هر حال نظریه هکشر- اوهلین در مورد این‌که چگونه تجارت روی قیمت عوامل تولید و توزیع درآمد هر کشور اثر می‌گذارد مطالب سودمندی ارایه می‌دهد که اقتصاددانان کلاسیک راجع به آن صحبت نکرده بودند.اما در همین حال نظریه هکچر- اوهلین نیز نمی‌توانست توضیح دهد که چرا کشوری مانند ایالات متحده آمریکا محصولاتی را وارد می‌کند که همان‌ها را صادر می‌کند. این خلأ در نظریه هکچر – اوهلین باعث شد گروبل نظریه تجارت درون صنعتی را برای تفسیر آن ارایه دهد. طبق نظر گروبل، تجارت درون صنعتی میان کشورهای با سطوح مشابه توسعه، تحقق می‌یابد که در آن صنایع تولیدکننده کالاهای متمایز (غیرهمگن) که در نوع، کیفیت، نام تجاری و ویژگی‌ها با یک‌دیگر تفاوت دارند ، اقدام به تجارت دو‌طرفه می‌کنند.
نشانی مطلب در وبگاه انجمن علمی اقتصاد شهری ایران:
http://iuea.ir/find-1.664.1390.fa.html
برگشت به اصل مطلب