انجمن علمی اقتصاد شهری ایران- ایروینگ فیشر در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران
ایروینگ فیشر در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1396/11/14 | 

AWT IMAGE

  

 اقتصاددان، آماردان، مخترع، و مبارز اجتماعی مترقی آمریکایی

 از برجسته‌ترین اقتصاددانان ریاضی زمان خود 

 از اولین اقتصاددانان نئوکلاسیک آمریکا

 از پیشگامان اقتصادسنجی و نخستین ریاست آن

 رئیس انجمن اقتصاد آمریکا در سال 1918

 استاد تمام و ممتاز در اقتصاد سیاسی دانشگاه ییل

  • نظریه بهره
     فیشر یک اقتصاد دان نئوکلاسیک معروف در حوزه تئوری سرمایه و سرمایه‌گذاری است. فیشر بهره را «شاخصی از ترجیح یک دلار [درآمد] کنونی نسبت به یک دلار درآمد در آینده از سوی جامعه» می‌خواند.
فیشر، نظریه اش درباره بهره را نظریه «بی صبری و فرصت» نامید. فیشر این نکته را اصل قرار داده بود که نرخ‌های بهره از برهم کنش دو نیرو نتیجه می‌شوند: «رجحان زمانی» سرمایه از دید افراد و اصل فرصت سرمایه‌گذاری (مبنی بر این که درآمدی که اکنون سرمایه‌گذاری می‌شود، درآمد بیشتری را در آینده به بار خواهد آورد). این گفته‌ها بسیار شبیه به استدلال یوگن فون بوم باورک به نظر می‌رسد. به واقع خود فیشر می‌گوید که «نظریه بهره را به یاد جان رائه و یوگن فون بوم باورک نوشتم؛ این دو فرد بنیان‌هایی را که من تلاش کرده‌ام کارم را بر آنها استوار کنم، پی ریخته‌اند»، اما فیشر با این ایده بوم باورک که غیر مستقیم بودن فرایند تولید لزوماً میزان محصول را افزایش می‌دهد، مخالف بود و در عوض اعتقاد داشت که در نرخ بهره مثبت، هیچ‌کس هیچ‌گاه دوره‌ای طولانی‌تر را برای تولید برنخواهد گزید، مگر آن که تولید در آن دوره بیشتر باشد. از این رو اگر به فرایندهای تولید برگزیده شده بنگریم، در می یابیم که دوره‌های طولانی‌تر مولد تر هستند، اما به باور فیشر طول دوره، به خودی خود در بهره‌وری تأثیری ندارد. فیشر سرمایه را هر گونه‌ای از دارایی تعریف می‌کرد که جریانی از درآمد را در گذر زمان تولید کند. این جریان درآمدی از موجودی سرمایه‌ای که آن را به بار آورده، مجزا است؛ هر چند نرخ بهره این دو را به هم پیوند می‌دهد. فیشر نوشت که مشخصا ارزش سرمایه برابر است با ارزش حال جریان درآمدی (خالصی) که این دارایی پدیدمی‌آورد. امروز اقتصاد دانان هنوز به همین شیوه درباره
سرمایه و درآمد می‌اندیشند.
  • نظریه نرخ بهره
     فیشر معتقد بود که نرخ بهره میبایست بهعنوان جریان درآمدی حاصل از استفاده از هرچیزی در تولید تلقی شود. به بیان دقیقتر، نرخ بهره یک جریان درآمدیست که به کسی میرسد که انباشت ثروت خود را برای تولید کالاها در اختیار دیگران قرار داده است. هنگامی که ثروت در فرآیند تولید مورد استفاده قرار میگیرد، فرد صاحب ثروت پول خود را به بنگاهی قرض داده و آن را مصرف نکرده است. بنابراین، بهره پاداشی است که به خاطر چشمپوشی از مصرف حال به وی داده میشود و به همین خاطر است که معمولاً از نظریه فیشر تحت عنوان نظریه ترجیح زمانی بهره یاد میشود. از آنجایی که اکثر مردم مصرف حال را بر آینده ترجیح میدهند، باید پاداشی در مقابل به تعویق انداختن مصرف برای مثلاً یکسال به آنها داده شود تا حاضر به انجام این کار شوند.
به عقیده فیشر، دو نیرو نرخ بهره را تعیین میکنند. در طرف عرضه، مسأله اصلی ترجیح مصرف حال بر مصرف آینده از سوی مصرفکنندگان است. اگر افراد به آینده نگریسته و نگران تأمین زندگی خود در دوران پیری باشند، آنها در نرخ بهره پایین نیز پسانداز را بر مصرف ترجیح میدهند. از سوی دیگر، اگر افراد به فکر لذت بردن از زندگی امروز خود باشند، تنها در صورت بالا بودن نرخ بهره حاضرند پولهای خود را پسانداز کنند.
در طرف تقاضا، نرخ بهره به فرصتهای موجود سرمایهگذاری و بهرهوری سرمایه (از جمله سرمایه انسانی) بستگی دارد. بهرهوری بالا باعث افزایش تقاضا برای قرضگرفتن پول و افزایش سود گشته و بر تمایل صاحبان کسب و کار برای گسترش فعالیتها میافزاید. این مسأله باعث میشود آنها به پول بیشتر نیاز پیدا کرده و در نتیجه تقاضا برای پول افزایش مییابد.
از نظر فیشر، نرخ بهره تعادلی نرخی است که در آن میزان وجوهی که صاحبان کسب و کار میخواهند قرض بگیرند، با میزان وجوهی که قرضدهندگان مایلند از مصرف حال آنها چشمپوشی کنند، برابر میباشد. فیشر توضیح داد که عوامل مؤثر بر عرضه و تقاضای پول پایدار نیستند. همچنین، علاوه بر عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی و روانشناختی نظیر عادتها، هوش، خود کنترلی و بینش قرضدهندگان و قرضگیرندگان نیز باید مدنظر قرار گیرند. نهایتاً اینکه فیشر معادله معروف مبادله را ارائه داد و از آن برای شناسایی دلایل افزایش نرخ تورم استفاده کرد. معادله  MV=PQ، بیان می کند که عرضه پول (M) ضربدر سرعت گردش پول (V، تعداد دفعاتی که هر واحد پول در طول یکسال برای خرید کالا و خدمات مورد استفاده قرار میگیرد)، باید با میانگین قیمتها (P، شاخص قیمت فیشر) ضربدر میزان محصول تولید شده در اقتصاد (Q) برابر باشد. اگر در اقتصاد بریتانیا یک تریلیون پوند پول وجود داشته باشد و اگر هر پوند هفت بار در طول سال برای خرید کالا و خدمات مورد استفاده قرار گیرد، بنابراین 7 تریلیون پوند کالا و خدمات در طول سال خریداری خواهند شد. این عدد محصول ملی یا تولید ناخالص ملی اقتصاد بریتانیاست.
فیشر با استفاده از این معادله توانست سه علت بالقوه تورم را شناسایی کند. نخست، اگر V و Q هردو ثابت باشند، قیمتها همراه با تغییر در عرضه پول نوسان میکنند؛ یعنی تورم ناشی از وجود زیاد پول در اقتصاد است. دوم، اگر M و Q ثابت باشند، قیمتها با تغییر در سرعت گردش پول نوسان خواهند کرد. در این حالت، تورم از تلاش افراد برای مصرف بسیار سریع پول خود و یا تمایل آنها به خرید کالا بیش از میزان تولید شده در اقتصاد نشأت میگیرد. نهایتاً اینکه اگر M و V ثابت باشند، با کاهش میزان تولید، قیمتها افزایش مییابند. در اینجا، کمبود کالا منجر به تورم میشود.
فیشر در گام بعدی عوامل مؤثر بر M، V و Q را تحلیل کرد. از همه مهمتر، او چگونگی تأثیرگذاری عادتهای مصرفی افراد و نحوه دریافت دستمزد بر سرعت گردش پول را توضیح داد. برای سادگی، فرض کنید همه کارگران در ابتدای هر ماه دسمتزد خود را دریافت میکنند. آنها در طول ماه تقریباً تمام پول خود را صرف خرید کالا و خدمات میکنند. پس در پایان ماه، همه پول مجدداً به جیب کارفرمایان بازگشته و آنها میتوانند از این پول برای پرداخت دستمزد ماه بعد کارگران استفاده کنند.
در این حالت، هر یک پوند انگلیسی در طول سال 12 بار (هر ماه یکبار) مورد استفاده قرار گرفته و در نتیجه سرعت گردش پول 12 خواهد بود. اما اگر پرداخت دستمزد به کارگران انگلیسی دو بار در ماه صورت میگرفت، سرعت گردش پول 24 بود. از آنجاییکه تعداد دفعات پرداخت حقوق و دستمزد به افراد تقریباً ثابت است، سرعت گردش پول نیز نسبتاً ثابت بوده و در نتیجه تنها عرضه پول (M) بهعنوان عامل اصلی نوسانات اقتصادی باقی میماند. از نظر فیشر، تغییر در M میتواند قیمتها یا محصول تولیدی را تحت تأثیر قرار دهد. البته اقتصاددانان پولی معاصر، از فیشر پیروی نکرده و دنبالهرو فریدمن هستند که معتقد است تغییر در عرضه پول قیمتها را تنها در بلندمدت تحت تأثیر قرار می
دهد.
  • معادله فیشر

    پیرامون نرخ بهره معروف بود، انجام گرفت. در حوزه مالی معادله فیشر، در وهله اول برای محاسبه بازده تا سر رسید اوراق قرضه و همچنین محاسبه نرخ بازده داخلی  معادله فیشر در ریاضیات مالی و اقتصاد، رابطه بین نرخ بهره اسمی و نرخ بهره واقعی را تخمین می‌زند. این نام گذاری بعد از فوت اروین فیشر، کسی که به واسطه فعالیت‌هایش سرمایه‌گذاری‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.

در علم اقتصاد، این معادله به منظور پیش بینی رفتار نرخ بهره اسمی و نرخ بهره واقعی مورد استفاده است. در معادله فیشر،r  نشان دهندهبهره اسمی،
i  نشان دهنده نرخ بهره واقعی و π نشان دهنده نرخ تورم می‌باشد:

     ir+π

معادله فوق یک تخمین خطی است، اما معمولاً به عنوان یک «معادله» تلقی می‌گردد:

     i=r+π


معادله فیشر هم می‌تواند به عنوان پیش بینی و هم به عنوان بررسی تاریخی تحلیل، مورد استفاده قرار گیرد. همچنین بررسی تاریخی این معادله می‌تواند به عنوان قدرت واقعی خرید یک وام مطرح گردد:

     r=i-π

اضافه کردن موضوع انتظارات به معادله فیشر و همچنین در نظر گرفتن نرخ بازده مورد انتظار مطلوب و نرخ تورم مورد انتظار πe (حرف e به معنی انتظار (expected)می‌باشد) درطول دوره وام، می‌تواند به عنوان یک مدل پیش بینی برای تصمیم‌گیری پیرامون نرخ بهره اسمی که باید برای وام در نظر گرفته شود، مورد استفاده قرار گیرد:

     i=r+πe

معادله اخیر قبل از فیشر هم وجود داشته‌است، اما فیشر، تقریب بهتری از معادله را پیشنهاد می دهد که در ذیل آمده‌است:

     1+i=(1+r)+(1+π)

    

  • توهم پولی

      فیشر همچنین میان نرخ‌های حقیقی و اسمی بهره تمایز قائل شد و از مفهوم توهم پولی برای اشاره به ناتوانی تفکیک میان یک دلار و قدرت خرید آن دلار (یا آنچه که می‌توان پس از تورم با یک دلاری خریداری کرد) استفاده نمود. نرخ بهره سپرده‌های بانکی یکی از مثال‌های خوب در زمینه توهم پولی است. وقتی که نرخ سود اعطایی به سپرده‌ها کاهش می‌یابد، افراد نارضایتی را خود از بازده کم سپرده‌ها اعلام می‌کنند. در حالیکه ممکن است با نرخ بهره اسمی بالاتر و تورم بالاتر، وضعیت بدتری داشته باشند. توهم پولی به هنگام افزایش دستمزد کارگران نیز اتفاق می‌افتد. از آنجایی که دستمزدها بخش عمده هزینه‌های کسب و کار را تشکیل می‌دهند، افزایش دستمزدها معمولاً به افزایش قیمت‌ها منتهی می‌شود. کارگران که دچار توهم پولی هستند، از دریافت دستمزد بالاتر خوشحال می‌شوند، در حالی که با این دستمزد بالاتر چیزهای کمتری را می‌توانند خریداری نمایند.
از نگاه فیشر، توهم پولی یک پدیده غالب بود. وی همچنین معتقد بود که چرخه تجاری نیز از این پدیده سرچشمه می‌گیرد. صاحبان کسب و کارها فکر می‌کنند که در زمان تورم و بالا بودن نرخ اسمی بهره، نرخ حقیقی بسیار بالا بوده و به همین خاطر وام‌گرفتن و سرمایه‌گذاری را متوقف می‌کنند. این امر باعث رکود در فعالیت‌های اقتصادی می‌شود. سپس، هنگامی که اقتصاد رکودی نرخ اسمی را کاهش می‌دهد، صاحبان کسب و کار به اشتباه فکر می‌کنند نرخ حقیقی بهره کاهش یافته، لذا وام‌گرفتن و سرمایه‌گذاری را از سر می‌گیرند. با گسترش فعالیت‌های اقتصادی، توهم پولی نهایتاً این رونق را متوقف می‌کند. از آنجایی که اقتصاد رو به رشد باعث ایجاد فشارهای تورمی می‌گردد، بانک‌ها باید نرخ بهره اسمی را افزایش دهند تا بتوانند نرخ‌ حقیقی بهره وام‌های خود را حفظ کنند. صاحبان کسب و کار مجدداً به اشتباه فکر می‌کنند که نرخ حقیقی بهره افزایش یافته و در نتیجه سرمایه‌گذاری کاهش می‌یابد. به اعتقاد فیشر این چرخه رونق و رکود همواره تکرار می‌شود.

 

نشانی مطلب در وبگاه انجمن علمی اقتصاد شهری ایران:
http://iuea.ir/find-1.657.1380.fa.html
برگشت به اصل مطلب