- استاد اقتصاد در دانشگاه هاروارد
- برنده جایزه نوبل اقتصادی در سال ۱۹۷۲
- برنده نشان جان بیتس کلارک انجمن اقتصاد آمریکا
- ریاست گروه اقتصاد دانشگاه استانفورد
- عضو برگزیده آکادمی ملی علوم، آکادمی علمی و فنون آمریکا، جامعه اقتصاد، مؤسسه آمار ریاضی و انجمن آمار آمریکا
- جوانترین نوبلیست اقتصاد در جهان
- دکترای افتخاری دانشگاه وین و نیویورک
|
دومین سهم بزرگ آرو، اثبات ریاضی وجود تعادل عمومی است. اقتصاددانان از زمان والراس احتمالاً از زمان کنه، امکان به تعادل رسیدن یک سیستم اقتصادی را درک کردهاند. در این سیستم، هریک از بازارها در قیمت تعادلی برای آن بازار تصفیه میشوند. حلقه مفقوده این دیدگاه، یک اثبات بود که نشان دهد مجموعهای از قیمتهای تعادلی برای تصفیه هم زمان همه بازارها وجود دارد. ارو این اثبات را به صورت ریاضی نشان داد. این اثبات مستلزم چهار فرض است:
- خانوارها نیروی کار عرضه کرده و کالاها را مصرف میکنند؛
- خانوارها میدانند که چه میخواهند و از میزان مطلوبیت حاصل از انتخابهای مختلف خود آگاه هستند؛
- بنگاهها با استفاده از بهترین تکنولوژی موجود، نهادهها را به محصول تبدیل مینمایند؛
- بنگاهها از تولید سود کسب میکنند.
آرو با استفاده از این فروض توانست به صورت ریاضی، وجود تعادل رقابتی را اثبات کند. وی نشان داد که مجموعهای از قیمتها برای همه کالاها و خدمات وجود دارد به گونهای که عرضه و تقاضا برای همه کالاها و خدمات با یکدیگر برابر میشوند. ارو با استفاده از تکنیکهای نوین ریاضی نشان داد که یکی از شرایط تحقق تعادل عمومی این است که میبایست برای همه کالاها، بازارهای آتی وجود داشته باشد. البته واضح است که چنین شرطی برقرار نمیشود چرا که برای بسیاری از کالاها و خدمات، مثل خدمات نیروی کار، نمیتوان یک قرارداد برای تحویل در آینده خریداری نمود.
این نظریه بیان میکند که در اقتصاد نمیتوان هنگام تصمیمگیری در مورد مسالهای در یک زمان بخصوص، همه عوامل دیگر را ثابت نگه داشت و به بررسی اثر یک متغیر یا پدیده بر زندگی مردم پرداخت. برای مثال تقاضا برای غذاهای رستوران تنها به قیمتهای منو بستگی ندارد، بلکه قیمت مغازههای خواربار فروشی، دستمزد نیروی کار و حتی هزینه بنزین نیز میتواند در این مساله مهم باشد. آرو بیان کرد تقاضا برای یک کالا نمیتواند تنها به قیمت آن کالا بستگی داشته باشد بلکه به قیمت سایر کالاها در بازارهای دیگر نیز وابسته است. به دیگر بیان وقتی قیمت یک کالا بالا میرود آن کالا سهم بیشتری از بودجه شما را از آن خود میکند و بدون شک بر تقاضای سایر کالاهای دیگر در سبد مصرفی شما تاثیر میگذارد. همه اقتصاد دانان به این مساله (حتی از قرن هفدهم میلادی) اعتقاد داشتند اما کسی توانایی اثبات آن را نداشت. ارو این غیرممکن را ممکن ساخت. در مدل زیبای او همانند آنچه کل هستی به دنبال آن است یعنی توازن و رضایت تمامی اجزا و اقشار جامعه در تعامل با یکدیگر، این مساله بهصورت ریاضی اثبات شد. در این نظریه در آن واحد هم خانوارها که عرضه کننده نیروی کار و متقاضی کالاها هستند، هم بنگاهها که تولیدکننده کالاهای مورد نیاز متقاضیان در بازارهای مختلف اند با دریافت بیشترین مطلوبیت و سود ممکن به تعادل میرسند و اثر تغییر قیمتها در یک بازار بر بازارهای مختلف و تقاضای مردم قابل بررسی است.
ارو با استفاده از تکنیکهای نوین ریاضی اثبات چنین وضعیت پیچیدهای را محقق ساخت. به مفهوم ساده این موضوع که اجرای یک سیاست به گونهای باشد که پس از اجرای آن وضعیت هیچ فردی در اجتماع نسبت به قبل بدتر نشود یا ثابت بماند یا بهتر شود، بررسی شد.
- انتخاب اجتماعی و ارزشهای فردی مبتنی بر اصل امکانناپذیری
فرضیه و اثبات جالب که به همگان ثابت کرد هیچگاه نمیتوان قانونی را برای رایدهی بیابیم که در آن یک گزینه بهعنوان گزینه ارجح باشد. سه کتاب A،B و C را در نظر بگیرید، فرض کنید ۳۰ دصد مردم رتبهبندیشان به صورت ABC، ۳۰ درصد BCA و ۳۰ درصد هم CAB باشد. از این رو اکثر مردم A را به B و اکثریتی نیز B را به C ترجیح میدهند، از اینرو بهنظر میرسد که ترجیح A به C بدیهی است اما اگر نگاهی به این رتبه بندی بیندازیم خلاف این فرض اثبات میشود. بنابراین ارو این قانون اجتماعی را اثبات کرد که وقتی مردم سه یا بیش از سه انتخاب دارند هیچ سیستم رایگیری نمیتواند یک قانون مشخص را به مردم منتقل کند. به همین دلیل است که او ورود منافع شخصی، قضاوتها، تضادها و احساسات اخلاقی را به مدلهای تصمیمسازی اقتصادی ضروری میداند. این نوع نگرش به فرآیند مدلسازی در علم اقتصاد و توجه به رفاه و ارزشگذاری رفتار مردم تنها در ذهنیت بزرگمردی چون ارو خلاصه میشد. مردی که همیشه در پی یافتن راهحلی برای بهبود رفاه مردم چه در نظریهپردازی و چه در عمل بود.
این فرضیه، به گروهی از افراد، از قبیل اعضای خانواده یا مالکان یک بنگاه مربوط میشود که تصمیمگیری کرده یا میان گزینههای مختلف اقدام به انتخاب میکنند. اقتصاددانان به هنگام تحلیل انتخاب فردی، فرض میکنند که هریک از افراد رفتار عقلایی داشته و میتوانند گزینههای مختلف در دسترس را رتبهبندی کنند. به بیان دقیقتر، انتخاب عقلایی مستلزم آن است که ترجیحات افراد میان گزینههای مختلف سازگار و انتقالپذیر باشند. برای اینکه ترجیحات سازگار باشند، فردی که کالای A را بر کالای B ترجیح میدهد، نمیتواند B را بر A مرجح بدارد. برای انتقالپذیری، فردی که کالای A را بر B و B را بر C ترجیح میدهد، باید A را بر B ترجیح دهد.
آرو ثابت کرد که انتخاب اجتماعی یا تصمیمگیری اجتماعی، عقلایی نیست. وی در حقیقت ثابت کرد که تصمیماتی که گروهها اتخاذ میکنند، لزوماً از اصل انتقالپذیری تبعیت نمیکند. مثلاً انتخابهایی را در نظر بگیرید که یک خانواده انجام میدهد. برای سادگی فرض میکنیم که سه انتخاب A، B و C وجود دارند. برای اینکه این مثال واقعی به نظر برسد، میتوانیم این انتخابها را به صورت انتخاب میان سه فیلم در نظر بگیریم. سه کودک باید میان این سه فیلم انتخاب کنند، زیرا نمیتوانند هر سه فیلم را باهم تماشا کنند. هریک از کودکان به دنبال حداکثر کردن مطلوبیت خود است. اگر کودکان بر سر تماشای یکی از سه فیلم به توافق برسند، مشکلی نخواهد بود. اما بسیاری از اوقات این اتفاق نمیافتد و کودکان ترجیحات مختلفی از خود نشان میدهند. فرض کنید کودک اول فیلم A را بر فیلم B و فیلم B را بر فیلم C ترجیح دهد. کودک دوم فیلم B را بر فیلم C و فیلم C را بر فیلم A ترجیح دهد. و کودک سوم، فیلم C را بر فیلم A و فیلم A را بر فیلم B ترجیح دهد. طبق تعریف بالا، هر سه کودک دارای ترجیحات سازگار و انتقالپذیر هستند. اما مشکل زمانی پیش میآید که سه کودک قرار است کنار هم قرار گرفته و در مورد تماشای فیلم تصمیمگیری کنند. با توجه به ترجیحات فوق، این سه کودک فیلم A را بر B ترجیح میدهند زیرا کودک ۱ و کودک ۳، فیلم A را بر B ترجیح میدهند. آنها همچنین فیلم B را بر C ترجیح میدهند زیرا کودک ۱ و ۲ فیلم B را بر C ترجیح میدهند. طبق اصل انتقالپذیری، فیلم A باید بر فیلم C ترجیح داده شود. با این وجود، کودک ۲ و کودک ۳، فیلم C را بر فیلم A ترجیح میدهند. نتیجهای که ارو از این تحلیل گرفت این بود که انتخاب اجتماعی نمیتواند عقلایی باشد زیرا اصل انتقالپذیری را نقد میکند. به بیان دیگر، استخراج انتخاب اجتماعی یا گروهی از ترجیحات افراد غیر ممکن است. به همین دلیل، این فرضیه، فرضیه عدم امکان نام گرفته است. به عبارت دیگر، "عقلانیت جمعی، نمیتواند معنای کاملاً سازگاری داشته باشد". همه اینها بدان معناست که اگرچه علم اقتصاد میتواند انتخابهای فردی را توضیح دهد، اما از توضیح تصمیمگیری گروهی عاجز است.
آرو به اقتصاد بهداشت نیز توجه کرده است، از نظر او، نخستین مشکل پیشروی افراد در بخش بهداشت، نااطمینانی نسبت به کیفیت خدمات بهداشتی است که توسط پزشکان و سایر متخصصین ارائه میگردد. وی معتقد است موانع ورود به بازار، از میزان این نا اطمینانی میکاهد. لذا، ارو بر خلاف فریدمن، طرفدار الزامی کردن دریافت مجوزهای طبابت است چرا که این مجوزها تضمین میکنند که پزشکان دورههای لازم را گذارانده و صلاحیت درمان بیماران را دارند. از نگاه ارو، دومین مشکل بازار خدمات بهداشتی، مخاطره اخلاقی (Moral Hazard) است. ایده اصلی مفهوم مزبور این است که بیمه، رفتار افراد را تغییر میدهد. وقتی که افراد از بیمه درمانی برخوردارند، احتمال بروز رفتارهای مخاطرهآمیز از سوی آنها که منجر به بیماری یا معلولیت میگردد، بیشتر میشود. راه حل مخاطره اخلاقی از نگاه ارو، افزایش سهم پرداختی در بیمه است. آخرین مشکل بازار مراقبتهای بهداشتی از دیدگاه ارو، مسأله انتخاب نادرست (Adverse Selection) است. هر فردی بیش از هرکس دیگری از میزان سلامتی خود آگاه است. افرادی که سلامتی آنها بیشتر در معرض خطر قرار دارد، تمایل بیشتری برای پنهان کردن وضعیت جسمانی خود از بیمهگر دارند. نااطمینانی بیمهگران در مورد میزان ریسک سلامت افراد، باعث به وجود آمدن مسأله انتخاب نادرست میگردد.
اگر شرکتهای بیمه، نرخهای خود را براساس ریسک متوسط تعیین نمایند، گروههای پرریسک بیمه زیادی میخرند و گروههای کم ریسک یا بیمهای نمیخرند و یا اینکه میزان خرید آنها اندک است. به همین خاطر، شرکتهای بیمه متضرر شده و مجبور به افزایش نرخهای خود میشوند. اما این کار باعث کم شدن هرچه بیشتر خریداران گروه کم ریسک میشود. ادامه افزایش نرخها به کاهش هرچه بیشتر پوشش بیمه میانجامد. ارو نشان داد که این مشکلات با سیستمهای تکپرداخت (Single-payer systems) مرتفع میشوند. اگر همه افراد تحت پوشش بیمه درمان قرار بگیرند، هیچکس تلاش نمیکند خود را به گروههای کمریسک منتسب نماید. |