انجمن علمی اقتصاد شهری ایران- استیون لویت در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران
استیون لویت در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران

حذف تصاویر و رنگ‌ها  | تاریخ ارسال: 1396/11/23 | 

  

-  نخبه ترین اقتصاددان معاصر آمریکا

-  استاد دانشگاه شیکاگو

-  استاد مدعو اقتصاد دانشگاه های هاروارد و ام.آی.تی

-  برنده نشان جان بیتز کلارک

-  یکی از کسانی است که مجله تایم در سال ۲۰۰۶ او را در فهرست صد نفره‌اش از کسانی که جهان ما را شکل داده‌اند، قرار داد.

  
  • اقتصاد غیرمتعارف
     استیون لویت دنیا را متفاوت از یک آدم عادی می‌بیند. حتی متفاوت از یک اقتصاددان عادی. بسته به اینکه نظرتان راجع به اقتصاددان‌ها چه باشد، این قابلیت یا خوب است یا بد. اقتصاددان معمولی اغلب در برابر مسائل پولی ژست پیشگویانه می‌گیرد. اما اگر از لویت درباره یک مساله رایج اقتصادی بپرسید، احتمالا موهایش را از جلو چشم‌هاش کنار می‌زند و می‌گوید: «خیلی وقت است که تظاهر به دانستن چیزهایی که نمی‌دانم را کنار گذاشته‌ام» و ادامه می‌دهد: «منظور این است که حقیقتش چیز زیادی از اقتصاد نمی‌دانم. ریاضیاتم خوب نیست، از اقتصادسنجی زیاد سرم نمی‌شود و همچنین تئوری‌پردازی هم بلد نیستم. اگر از من بپرسید که پیش بینی ام از بازار سهام چیست یا اقتصاد به کدام سمت خواهد رفت یا تنزل قیمت‌ها خوب است یا بد یا وضعیت مالیات‌ها چه باید باشد فقط سر تکان خواهم داد. منظورم این است که اگر بگویم چیزی درباره هرکدام از اینها می‌دانم واقعا دغل کاری است.» از نظر لویت اقتصاد علمی است با ابزارهایی بی‌نظیر برای یافتن پاسخ‌ها، اما فاقد هرگونه سوال جذاب. توانایی فوق‌العاده او پرسیدن همین پرسش‌های جذاب است. برای مثال: اگر موادفروشان اینقدر پول به جیب می‌زنند، چرا اکثرشان هنوز با مادرانشان زندگی می‌کنند. تفنگ خطرناک‌تر است یا استخر؟ واقعا چه چیز باعث شد که نرخ جرم و جنایت در دهه گذشته اینقدر کاهش یابد؟ آیا بنگاه‌های املاک به منافع مشتریانشان فکر می‌کنند؟ چرا سیاه پوستان اسم‌هایی روی فرزندان شان می‌گذارند که به آینده حرفه‌ای آنها لطمه بزند؟ آیا معلمان مدارس در آزمون استخدامی تقلب می‌کنند؟ آیا برگزارکنندگان کشتی ژاپنی فاسدند؟ و... چطور یک پیرمرد بی‌خانمان هدفون ۵۰ دلاری به گوش دارد؟ بسیاری – ازجمله همکاران – ممکن است کار لویت را اصلا اقتصاد ندانند. اما او علم ملال آور را آنقدر چلانده تا تنها ابتدایی‌ترین هدف آن باقی بماند: چطور مردم آنچه می‌خواهند یا نیاز دارند، به دست می‌آورند. برخلاف اکثر آکادمیک‌ها او از استفاده از مشاهدات و کنجکاوی‌های شخصی باکی ندارد (هرچند از محاسبات می‌ترسد). او شهودگراست. توده داده‌ها را به هم می‌ریزد تا داستانی را بیابد که هیچ کس دیگر ندیده. برای اندازه‌گیری آنچه دیگر اقتصاددانان غیرقابل اندازه‌گیری دانسته‌اند دنبال راه‌های تازه می‌گردد. علایق ویژه او – هرچند خودش می‌گوید که هیچ‌گاه شخصا در آنها غرق نشده – فساد، جنایت و تقلب است. در این میان، علاقه او به هدفون پیرمرد بی‌خانمان چندان دوام نیاورد. به خودش گفت: «شاید فقط دلیلش این باشد که من برای خرید هدفونی که دوست دارم تنبلی می‌کنم.» لویت خودش اولین کسی است که اشاره کرده برخی موضوعاتی که او بررسی‌شان می‌کند، بی‌اهمیت اند. اما چنان محقق تیزبین و هوشمندی هست که هیچ وقت در حاشیه رشته مطالعاتی‌اش قرار نگیرد، بلکه عکس این اتفاق افتاده است: او به دیگر اقتصاددانان نشان داده که ابزار اقتصاد به راستی چقدر ریشه در دنیای واقعی دارد. کولین کامرر، اقتصاددان موسسه تکنولوژی کالیفرنیا درباره‌اش می‌گوید: «لویت یک نیمچه بت است، یکی از خلاق‌ترین محققان در حوزه اقتصاد و شاید تمامی علوم. او نماینده آن چیزی است که همه فکر می‌کنند بعد از تحصیلات عالی اقتصاد به آن تبدیل خواهند شد، اما آنقدر ریاضیات به خوردشان داده می‌شود که همه جرقه‌های خلاقیت‌شان خاموش شود. او کارآگاهی تیزبین است که داده‌ها را می‌کاود.» لویت در علمی که اخیرا می‌خواهد محبوب مردم شود یک پوپولیست است. جوان‌ها برای تحصیل مثل دسته‌های زنبور به دپارتمان‌های مشهور اقتصاد هجوم می‌آورند. اقتصاد برای مردم ترکیبی ایده آل از پرستیژ روشنفکری (به هرحال این رشته جایزه نوبل دارد) و عملگرایی پرفایده در شغل‌های مالی است (مگر اینکه مثل لویت ترجیح بدهید در دانشگاه باقی بمانید). در عین حال اقتصاد به لطف محبوبیت بازار سهام پیوسته بیشتر در دنیای واقعی به چشم می‌آید. بزرگترین تغییر اما در رتبه‌های علمی است. اقتصاد خرد‌دانان از کلانی‌ها پیشی می‌گیرند و تجربی‌ها از تئوری پردازان. اقتصاد رفتاری حتی مفهوم «انسان اقتصادی» را به چالش کشیده است، یعنی آن تصمیم‌گیر عقلایی را که در همه کارها مفروض پنداشته می‌شد. اقتصاددانان جوان در تمامی شاخه‌ها راغب‌تر شده‌اند تا روی موضوعات جهان واقعی کار کنند و با پیگیری روان‌شناسی، جرم شناسی، جامعه شناسی و حتی عصب شناسی می‌خواهند دامنه کار را گسترده‌تر کنند. آنها می‌خواهند علم شان را از یوغ بردگی ریاضیات نجات دهند. جای لویت در میان همه جاست و هیچ کجا. او پروانه‌ای است که اسیر هیچ توری نشده – پیشنهاد کار در تیم اقتصادی کلینتون را رد کرد و سمت مشاور جنایی تیم بوش را هم نپذیرفت. اوستان گولسبی که در مدرسه بازرگانی شیکاگو تدرس می‌کند، می‌گوید: «لویت اقتصاددان رفتاری نیست؛ اما رفتاری‌ها خوشحال خواهند شد اگر به جمع‌شان بپیوندد. از آن پیرمردهای تئوری قیمت‌ها هم نیست، اما این شیکاگویی‌ها هم از داشتنش خوشحال می‌شدند. با وجودی که لویت در ‌هاروارد و سپس ام.آی.تی درس خوانده، کمبریجی هم نیست.» بی شک منتقدانی هم دارد. دانیل‌هامرمش اقتصاددان مشهور متخصص نیروی کار از دانشگاه تگزاس یکی از مقالات لویت «تاثیر قانونی شدن سقط جنین بر جرم و جنایت» را تدریس کرده است. «من این مقاله را پیش از چاپ، پس از چاپ و به تفصیل بررسی کرده‌ام و تا آنجا که به عمر من قد می‌دهد مشکلی در آن ندیده‌ام.
  • اقتصاد ناهنجاری های پنهان اجتماعی
     لویت در سهم عمده ای از مطالعات و تحقیقات خود، ابعاد جدیدی از کاربردهای علم اقتصاد به صورت هنرمندانه‌ را به نمایش می گذارد. این کاربردها، نه در حوزه‌های مرسوم اقتصادی مانند تورم، بیکاری، پول و بانک، توسعه، انرژی و امثال آنها، بلکه در حوزه‌های رفتارهای شخصی و مسائل اجتماعی و فرهنگی است که تاکنون کمتر مورد توجه اقتصاددانان کارآزموده بوده است. لویت بر این باور است که اقتصاد، در اصل، مطالعه انگیزه‌هاست: چگونه مردم چیزی را که می‌خواهند یا نیازی دارند به ویژه هنگامی که سایر مردم نیز همان چیز را می‌خواهند یا نیاز دارند به دست می‌آورند.> اقتصاددانان عاشق انگیزه‌ها هستند. آنها دوست دارند که درباره انگیزه‌ها خیال‌پردازی کنند، تعمیم شان بدهند، مطالعه و بالا‌ و پایینشان کنند. یک اقتصاددان نوعی اعتقاد دارد که دنیا هنوز نتوانسته مشکلی بیافریند که او نتواند حلش کند، به شرط اینکه دستانش برای طراحی یک انگیزه مناسب باز گذاشته شود. از دیدگاه لویت، اقتصاد، علمی‌است که ابزارهای مناسبی برای به دست آوردن پاسخ دارد اما از لحاظ طرح پرسش‌های دقیق و مرتبط دچار کمبود واقعی است. قدرت واقعی او در طرح چنین پرسش‌هایی است. پرسش‌هایی مثل اگر فروشندگان مواد مخدر درآمد زیادی دارند چرا هنوز با مادرانشان زندگی می‌کنند؟ برای والدین یک نوزاد کدام یک خطرناک‌تر است: اسلحه یا استخر شنا؟ واقعا چه عاملی باعث شد تا طی دهه قبل میزان جرم بسیار کاهش یابد؟ آیا کارگزاران بنگاه‌های مسکن از صمیم قلب در جهت منافع مشتریان‌شان عمل می‌کنند؟ چرا پدر و مادران سیاه پوست نام‌هایی روی فرزندان شان می‌گذارند که موجب مشکلات در آینده شغلی آنها خواهد شد؟ آیا دانش آموزان برای کسب امتیاز لازم در امتحانات سراسری مدارس تقلب می‌کنند؟ شاید بسیاری از مردم، مانند همکاران لویت کارهای او را مرتبط با اقتصاد ندانند. اما او توانسته است که علم به اصطلاح در حال زوال را به سمت بالاترین اهدافش هدایت کند. او توضیح می‌دهد که چگونه مردم چیزهایی را که می‌خواهند به دست می‌آورند. برخلاف بسیاری از دانشگاهیان، او واهمه‌ای از استفاده از مشاهدات شخصی و کنجکاویش ندارد.
  • اقتصاد مواد مخدر
     لویت با تحلیل آماری قاچاقچیان مواد مخدر دریافت دلیل زندگی فروشندگان کوکائین با مادرشان این است که این کم هزینه ترین شیوه زندگی برای آنهاست.یافته های وی حاکی است که باندهای قاچاق کوکائین معمولاً سازمانی هرمی شکل و کاملاً بی رحم دارند. کسانی که در رأس هرم نشسته اند، پول هنگفتی به جیب می زنند ولی کسانی که این ماده سفید افیونی را در گوشه خیابانها توزیع می کنند، معمولاً کمتر از میانگین دستمزد آمریکا به دست می آورند.
لویت همچنین آمار بازار کار را تجزیه کرد تا نشان دهد کسانی که نام «سیاه» دارند که مورد پسند خانواده های آمریکایی آفریقایی تبار است، احتمالاً بدتر از کسانی که نام «سفید» دارند، مانند جیک، کار می یابند
چرا؟
لویت  در کتاب «اقتصاد غریب» می نویسد: «والدینی که پسرشان را جیک می نامند، اغلب در همان محله ای زندگی نمی کنند که پدر و مادر کودکی به نام دوشان ساکن هستند و همان شرایط اقتصادی را ندارند. فردی به نام دوشان احتمالاً از درآمد اندک و تحصیلات پایین رنج برده و سایه فقط پدر یا مادر را بالای سر داشته است. نام وی شاخص بازده اش است، نه علت آن.
  • تحلیل اقتصادی سقط جنین
    لویت ادعا می کند هشدار آخر الزمان گونه بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا، درباره موج جنایت در دهه ۱۹۹۰ به دلیل حکم تاریخی سال ۱۹۷۳ دیوان عالی این کشور که سقط جنین را در ایالات متحده قانونی اعلام کرد، تحقق نیافت. این نویسنده استدلال می کند که زنانی که احتمالاً بیشتر از بقیه از قانون بهره گرفتند، زنانی فقیر و مجرد بودند که فرزندانشان، چنانچه به دنیا می آمدند، چه بسا «زندگی غمبار و احتمالاً مجرمانه» می داشتند.متوجه هستید این استدلال به کجا ختم می شود؟ کوتاه سخن این که کتاب «اقتصاد غریب» با اتکا به آماری که نشان می دهد ۲۰ سال بعد از تصویب آن قانون، میزان جرم در آمریکا کاهش یافته، ادعا می کند سقط جنین قانونی، بسیاری از تبهکاران آینده را کشت. این ادعایی نامطبوع است و خشم بسیاری را در آمریکا برانگیخته است. اما آقای لویت پای حرف خود ایستاده است.وی به بی بی سی گفته است: «ما صرفاً از آمار پیروی کردیم و به این نتایج رسیدیم. کتاب من از نظر سیاسی بسیار ناپسند است، ولی ما فقط با اعداد کار کردیم، بدون توجه به این که نتایج ما ممکن است توهین آمیز تلقی شود.
نشانی مطلب در وبگاه انجمن علمی اقتصاد شهری ایران:
http://iuea.ir/find-1.660.1384.fa.html
برگشت به اصل مطلب