- از پیشروان مشهوردر حوزه اقتصادسنجی سریهای زمانی و اقتصادکلان کاربردی
-برنده جایزه نوبل اقتصادی ۲۰۱۱ برای تحقیقات تجربی
- رئیس انجمن اقتصاددانان آمریکا
- عضو آکادمی ملی علوم آمریکا
- رئیس انجمن اقتصادسنجی
|
نظریه پول، درآمد و علیت
این نظریه تأییدی است بر سیاستهای پولی افرادی چون میلتون فریدمن که اعتقاد دارند توسل به عرضه پول اضافی تورم بهدنبال میآورد یا به عبارت دیگر رابطه علت و معلولی در این زمینه یک رابطه دوطرفه است.
دکتر کریستوفر سیمز در قالب این نظریه بر این باور است که حتی اگر پول را به عنوان متغیری برونزا در رگرسیون درآمد بپذیریم و معادله رگرسیون را به مثابه مشخصکننده واکنش اقتصاد به حجم پول تفسیر کنیم، معادله تخمینی هنوز دال بر این است که بخش نسبتاً کوچکی از واریانس تولید کل توسط موجودی پول توضیح داده میشود. بنابراین آنچه درست بود و هنوز هم هست، این است که یافتن شواهدی دال بر اهمیت سیاست پولی در ایجاد چرخههای اقتصادی، آن اندازه که بسیاری از افراد فکر میکنند و مطمئنا فریدمن نیز آن زمان چنین فکر میکرد، بسیار سخت است. توبین دید که این نتیجه گیری، واقعاً زیرآب این دیدگاه را نمیزند که مسائل زیاد دیگری در اقتصاد و احتمالاً تعداد زیادی از دیگر سیاستها وجود دارند که میتوانند مهم باشند.
سیمز میگوید: در آغاز متوجه شدم که مقام سیاستگذاری که به طور سیستماتیک حجم پول را کنترل میکند در پی متعادل کردن نوسانات چرخههای تجاری است. این حالت میتواند وضعیتی را ایجاد کند که پول به عنوان عاملی برون زا ظاهر شود، اما این معادله هیچگونه ارتباطی با رابطه علی بین پول و سیکل تجاری ندارد. در ابتدا فکر میکردم که این موضوع خیلی غیرمحتمل است، تا حدی به این دلیل که پولگرایان به خوبی ما را متقاعد کرده بودند که این ایده که حجم پول ابزاری مرتبط با سیاست پولی است را بپذیریم. پولگرایان این بحث را به رغم این حقیقت که کنترل عرضه پول هفته به هفته سخت تر و عرضه پول مستقیماً توسط مقامات پولی کنترل نمیشود را مطرح میکردند.
در این زمینه سیمز بر این باور است که مقام سیاستگذاری که به طور سیستماتیک حجم پول را کنترل میکند در پی متعادل کردن نوسانات چرخههای تجاری است. این حالت میتواند وضعیتی را ایجاد کند که پول به عنوان عاملی برونزا ظاهر شود، اما این معادله هیچگونه ارتباطی با رابطه علی بین پول و سیکل تجاری ندارد.
سیمز میگوید: در ابتدا فکر میکردم که این موضوع خیلی غیرمحتمل است، تا حدی به این دلیل که پول گرایان به خوبی ما را متقاعد کرده بودند که این ایده که حجم پول ابزاری مرتبط با سیاست پولی است را قبول کنیم. پولگرایان این بحث را به رغم این حقیقت مطرح می کردند که کنترل عرضه پول هفته به هفته سخت تر میشود و به همین ترتیب به رغم این حقیقت که عرضه پول مستقیماً توسط مقامات پولی کنترل نمیشود. سپس یکی از اولین دانشجویان من در دانشگاه مینه سوتا، با نام یاش مهرا، که علیت را از من آموخته بود، تصمیم گرفت آزمون علیت را بر روی معادلات تقاضای پول انجام دهد. در این معادلات متغیر پول در سمت چپ و [متغیرهای] نرخ بهره و تولید در سمت راست معادله قرار گرفتند. باعث شگفتی من بود که وی نتیجه آزمون برون زایی نرخ بهره و تولید در آن معادلات را مثبت یافته بود. این نتیجه از لحاظ کیفی مخالف آنچیزی بود که من در مقاله ام در سال ۱۹۷۲، بدان دست یافتم.
سیمز میافزاید: در مقالۀ بعدی خود که به سال ۱۹۷۲ انتشار یافت، این ایده را پیگیری کرده و سیستم معادلات را بررسی کردم، نه فقط معادلات تکی را بلکه سیستمهایی را که نرخ بهره در بین متغیرها حضور داشت، را نیز بررسی کرده و دریافتم که با وجود نرخ بهره در سیستم متغیر پول کاملاً قابل پیشبینی است و اینکه نرخ بهره بخش قابل پیش بینی متغیر پول است که به شدت با تولید همبستگی دارد. هیچ یک از این یافتهها مناسب چارچوب ساده پولگرایی و یا متغیر نرخ طبیعی انتظارات عقلایی آن نبود. به خاطر این یافتهها بود که من نیز شروع کردم به فکر کردن در این باره که وقتی که مقامات پولی نرخهای بهره را کاهش میدهند چه اتفاقی در مدل تعادلی میافتد . زمان زیادی برای بررسی بیهوده مدلها صرف نشد تا بفهمیم که اگر مقام پولی نرخهای بهره را کاهش دهد، ناخودآگاه عقیده فیشر بلک درست خواهد بود. حجم پول شروع به حرکتی همراستا با قیمت های دارایی میکند. درحالی که، اگر بخواهیم دقیق شویم، گرچه پول از لحاظ آماری درونزا است، اما احتمال دارد که خیلی نزدیک به حالت علی قبل از مصداق آزمون علیت گرنجری (آزمونی بر اساس این اصل که علت از نظر زمانی بر معلولش مقدم است، درست به همان دلیل کلی که قیمت داراییها نیز به نوبه خود پولی هستند. اکنون نظر من این است که احتمال دارد در کشورهایی که نرخهای بهره نسبتاً پایین نگهداشته میشوند و مقامات پولی تلاش چندانی برای کنترل سفت و سخت پول نمیکنند، علیت گرنجر از ارقام کلی پولی به متغیرهای اقتصاد کلان یک رابطه علی غیرواقعی باشد.
نظریه رابطه چسبندگی و جهندگی قیمتها
در قالب این نظریه، سیمز میخواهد نشان بدهد که تغییرات در فروض تئوریک استاندارد در خصوص هزینههای فهرست بها و اینرسی میتواند با رفتار کیفی دادههای کلان منطبق باشد. بااین حال او متذکر میشود که چهارچوبهای نظری رایج دال بر این هستند که قیمتها چسبنده و یا متغیرهای واقعی «جهنده» هستند یا متغیرهای واقعی چسبنده و قیمتها جهنده هستند. تحقیقات سیمز نشان میدهند که هر دو گروه از متغیرها به یک اندازه دارا اینرسی هستند. به علاوه، هر نوع صورت بندی هزینههای تعدیل دال بر این که نه تنها متغیرهای منوط به هزینههای تعدیل باید به بقیه متغیرها به آرامی و کندی واکنش نشان دهند بلکه باید روند زمانی ملایمی نیز داشته باشند. اگرچه دادهها نشان دهنده کند بودن و آرام بودن عکس العمل متقاطع متغیرها هستند اما بطور متناظر روندهای زمانی ملایم و یکسانی ندارند. نظریه چسبندگی سیمز نشان میدهد که چگونه میتوان به این هر دو دست پیدا کرد اما از طریق یک نوع مدل هزینه تعدیل سلسه مراتبی که به نظر میرسد به سختی با دادهها یا یافتههای اقتصادی در ارتباط باشد. |