[صفحه اصلی ]   [ English ]  
:: صفحه اصلي آرشیو اخبار نشست‌های علمی یادداشتهای علمی ثبت نام تماس با ما جستجو نگره‌های اقتصادی بانک اطلاعات مدیریت شهری حمایت از کالای ایرانی ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آشنایی با انجمن::
یادداشت های علمی::
بانکداری و مالیه شهری::
بانک اطلاعات مدیریت شهری::
اقتصاد‌مقاومتی؛ اقدام‌ و‌ عمل::
تصاویر منتخب::
گنجینه::
عضویت ::
مسابقات علمی::
خبرنامه تخصصی::
پیوندهای مفید::
برقراری ارتباط::
تسهیلات پایگاه::
::
نگره‌های اقتصادی

AWT IMAGE

..
تقدیر رئیس جمهور
AWT IMAGE
..
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
..
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
..
نظرسنجی
به نظر شما مطالب این سایت تا چه اندازه توانسته اطلاعات شما را در حوزه اقتصاد شهری افزایش دهد؟
خیلی زیاد
زیاد
متوسط
کم
خیلی کم
   
..
:: فیلیپ ویکستید در نگره‌های اقتصادی انجمن علمی اقتصاد شهری ایران ::
 | تاریخ ارسال: 1396/11/14 | 

  

از اقتصاد دانان اتریشی موثر در اقتصاد مارژینالیستی

از جمله ۱۵ اقتصاددان بزرگ مکتب اتریش

- از پیشگامان مسیر نگارش اقتصادی پس از ۱۸۷۹ که اندیشه‌ اقتصادی را آشکارا و با دقت به مسیری بسیار متفاوت از آنچه تفکر اقتصادی کلاسیک می‌پیمود، راند.

- یکی از تنها دو «اقتصاد‌دان مهم انگلیسی بین ۱۸۷۰ و جنگ جهانی که آشکارا سنت کلاسیک را کنار گذاشتند.

    
  • ​ذهنی بودن هزینه‌ها
     در ارتباط با نقش هزینه‌ها در نظریه ارزش اقتصادی بود که ویکستید خود را به آشکارترین شکلی از عرف مارشالی هم‌روزگاران انگلیسی‌اش دور دید. می‌دید که این شیوه متعارف در میان انگلیسی‌ها در ظاهر از نظریه مطلوبیت نهایی که جوونز به دست داده بود پشتیبانی می‌کند، اما از پذیرش همه دلالت‌های این نظریه برای رد قطعی تئوری ارزش‌ ‌هزینه کلاسیک سر باز می‌زند. او در ۱۹۰۵ نوشت که «مکتب اقتصاد‌دانانی را که پروفسور مارشال، رییس پر‌آوازه‌‌شان است.
می‌توان از دیدگاه جوونزی‌های واقعی، مکتب دفاعیه‌پرداز‌‌ها انگاشت. این مکتب ...اصول جوونزی را می‌پذیرد، اما بی‌آنکه انقلابی باشد، اعلام می‌کند که این اصول تنها نظریه‌هایی را تکمیل می‌کنند، توضیح می‌دهند و شفافیت می‌بخشند که وانمود می‌کنند که نابود‌شان می‌سازند. از نگاه دانشمندان این مکتب، پذیرش پژوهش‌های باز‌سازی‌ شده روی مصرف به عنوان علم، نسبتا تاثیری بر مطالعه تولید نمی‌گذارد. هزینه تولید به مثابه عاملی تعیین‌کننده در قیمت‌های معمولی، با برنامه تقاضا‌ها همخوانی دارد
به بیان دیگر ویکستید در برابر دیدگاهی پیرامون فعالیت تولیدی شورش کرد که به این فعالیت به مثابه موضوعی از جنس روابط مطلقا تکنیکی می‌نگرد و آن را از ملاحظات استوار بر مطلوبیت نهایی که بر فعالیت مصرفی سایه انداخته‌اند، یکسره جدا می‌داند. این اندیشه بازمانده از کلاسیک‌ها که قیمت بازار به یک معنا پیامد موازنه هزینه (عینی) تولید با مطلوبیت نهایی (ذهنی) است، از سردرگمی برآمده از دیدگاه مارشالی نتیجه شده بود. به باور راسخ ویکستید، دیدگاه جوونزی آشکارا با این باور تفاوت دارد:
اگر کالایی تولید شده و هزینه‌ای به بار آمده، این هزینه تولید به هیچ رو نمی‌تواند تاثیری مستقیم بر قیمت کالا بگذارد؛ اما تولید‌کننده در همه حالاتی که هنوز هزینه تولید را متحمل نشده، پیش از تصمیم در این باره که چه کالایی و در چه مقداری باید تولید شود، برآوردی را از گزینه‌های دیگری که هنوز پیش رو دارد، انجام می‌دهد و جریان عرضه‌ای که به این ترتیب درباره آن تصمیم‌گیری شده، قیمت و ارزش نهایی را تعیین می‌کند. «از این رو هزینه تولید تنها به یک معنا می‌تواند بر ارزش یک چیز تاثیر بگذارد و آن هنگامی است که این چیز، خود، ارزش چیزی دیگر باشد. از این رو آنچه با نام‌های گوناگون، مطلوبیت، رضایت‌مندی یا پسندیدگی خوانده شده، تعیین‌کننده یگانه و بنیادی یکایک ارزش‌های مبادله‌ای است».
در نگاه ویکستید، هزینه تنها به یک معنا نقشی را در توضیح قیمت بازار بازی می‌کند و آن هنگامی است که هزینه، ارزش پیش‌بینی‌شده یک بدیل احتمالی باشد که در لحظه تصمیم‌گیری پیرامون تولید، به نفع کالایی که تصمیم به تولید آن می‌گیریم، کنار گذاشته می‌شود.
این دیدگاه ویکستید است که پروفسور جیمز بوکانان را واداشت که بنویسد: مفهوم هزینه فرصت به روشنی از سوی اتریشی‌ها و از سوی اچ.جی. داونپورت آمریکایی شکل داده شده و این اصل به سختی می‌توانست جایگاهی بنیادی‌‌تر از موقعیتش در «برداشت همگانی اقتصاد سیاسی» ویکستید را از آن خود کند.
چنان که بوکانان تاکید کرده، این کتاب ویکستید، «تاثیر بزرگی بر شکل‌گیری نظریه هزینه که در سال‌های پایانی دهه ۱۹۲۰ و آغاز دهه ۱۹۳۰ در مدرسه اقتصاد لندن (ال‌اس‌ای) پدیدار شد، گذاشت». بی‌تردید به رسمیت شناختن مکتب اتریش از سوی خود رابینز در این سال‌ها و پیشتازی فکری او در ال‌اسی‌ای در آن هنگام، باید به استحکام برداشت استوار بر خویشاوندی ذهنی که ویکستید را با مکتب اتریش پیوند می‌داد، کمک کرده باشد.
  • فرآیند بازار
     ویکستید می‌نویسد که «بازار»، دستگاهی است که آنهایی که کالایی در سنجه ترجیحات‌شان جایگاهی نسبتا بالا دارد، از راه آن با کسانی رابطه می‌یابند که این کالا در سنجه‌شان جایگاهی نسبتا پایین دارد، برای اینکه مبادلاتی جهت ارضای متقابل رخ دهند تا تعادل برپا شود، اما این فرآیند همواره و ناگزیر زمان می‌برد. بی‌هیچ تردیدی اتریشی‌های جدید می‌توانند چند جا را در توضیح موشکافانه و مفصل ویکستید درباره چگونگی گرایش بازارها به تعادلی که او اینجا به آن اشاره می‌کند، بیابند و با آن مخالفت کنند. با این همه آنچه در ارزیابی ما از اتریشی‌گری ویکستید اهمیت دارد، به رسمیت شناختن آشکار بازار از سوی او به مثابه چارچوبی است که در آن، یک فرآیند زمان‌بر متعادل‌کننده رخ می‌دهد - فرآیندی که در طول آن، مشارکت‌کنندگان بازار آهسته‌آهسته با یکدیگر «ارتباط می‌یابند» - و نه به مثابه ابزاری اجتماعی که در آن شناخت کامل متقابلی که در آغاز فرض گرفته شده، بی‌درنگ به دسته‌ای از قیمت‌ها و مقادیر تعادلی ترجمان می‌یابد. رابینز تیز‌بینانه توجهات را به این جنبه از نوشته‌های ویکستید کشاند.
رویکرد ویکستید به هیچ رو با پارتو یکسان نیست. تحلیل او از شرایط تعادل، بسیار کمتر از آن چه در رویکرد پارتو می‌بینیم، به خودی خود هدف است و بسیار بیشتر از آن، ابزاری است که گرایش‌ها در هر شرایط داده‌شده را با آن شرح می‌دهیم. او بسیار بیشتر به پدیده‌های اقتصادی به مثابه فرآیندی در زمان دلمشغول بود و بسیار کمتر به پیامد‌های گذرای آن می‌اندیشید.
باید پذیرفت که ویکستید در میان اقتصاد‌دان بزرگ نئو‌کلاسیکی که به بازار به مثابه «فرآیندی» رقابتی می‌‌نگریستند، تنها نبود. رابینز در بیان پیش‌گفته خود به تعارضی میان ویکستید با پارتو اشاره دارد؛ کسی که ویکستید، از این تعارض که بگذریم، بسیار از او آموخته بود. اما بیرون از مکتب والراسی، درک فرآیند رقابتی به آن اندازه که ممکن است توصیف‌های اواخر سده بیست از اقتصاد نئوکلاسیک در ظاهر حکایت کنند، نادر نبود. با این همه بی‌تردید بحث‌های انگشت‌شماری را می‌توان در سال‌های آغازین سده بیست یافت که در آنها جزئیات فرآیند بازار رقابتی (فرآیندی که در میانه آن خطا‌ها اصلاح می‌شوند و شناخت متقابل از آن استخراج می‌شود، نه این که در آغاز فرض شده باشد) با همان دقتی که در نوشته‌های ویکستید بیان شده‌اند، شرح داده شده باشند. اینجا ویکستید را می‌بینیم که به سیاق اتریشی‌ها به تصمیم‌های مشارکت‌کنندگان در بازار نه همچون دلالت‌های شرایط تعادلی که به گونه‌ای فرض را از پیش بر وجود‌شان گرفته‌ایم، بلکه همچون علت آغازین (و مراحل) خود فرآیند تعادل می‌نگرد.
  • گستره علم اقتصاد
     ویکستید صفحات پرشماری از «برداشت همگانی»‌اش را به توضیح معنای صفت «اقتصادی» اختصاص داد و بازگویی پایانی و مهم او از کل دید‌گاهش، این عنوان را بر خود داشت: «گستره و روش اقتصاد سیاسی در پرتو نظریه «مارژینال» ارزش و توزیع».
در واقع ویکستید، دلالت‌های ریشه‌ای انقلاب جوونزی را پی می‌گیرد و ناگزیر به رد دیدگاه‌های کلاسیک پیرامون گستره علم اقتصاد می‌رسد. او بارها و بارها پای فشرد که بی‌اندازه آشفته و بی‌انسجام است که به پیگیری ثروت مادی به مثابه چیزی که میدانی بی‌نهایت مجزا را برای کنکاش اقتصادی پدید می‌آورد، بنگریم. بی‌اغراق، نگاه به نتایج علم اقتصاد به مثابه چیزی وابسته به سلطه انگیزه‌های خودخواهانه (که با تعبیر کلاسیک انسان اقتصادی از آن یاد می‌شود)، هم دلخواهانه و من‌درآوردی است و هم در تحلیل کمکی به ما نمی‌کند.
به بیان دیگر، ویکستید در همان مسیر اتریشی‌ها و به ویژه لودویگ فون میزس پا می‌گذارد. هم ویکستید و هم میزس به کار‌بست جهانشمول نتایجی که از درک ما از هدفمندی و عقلانیت انسان در تصمیم‌گیری ریشه می‌گیرد، پا می‌فشردند. ویکستید می‌نویسد که ما از روی عادت از انسانی صحبت می‌کنیم که چیزی را «به بهای شرافت» به دست می‌آورد؛ یا به کسی که در فکر کنشی است که دوستانش را از او بیزار می‌کند، می‌گوییم: «خوب، بله! البته که می‌توانی انجامش دهی، ‌اگر خوش داری قیمتش را بپردازی». از این رو «قیمت» در معنای محدودتر «پولی که یک شی مادی، خدمت یا امتیاز را می‌توان با آن به دست آورد»، تنها حالتی خاص از «قیمت» در معنای گسترده‌تر «شرایطی که گزینه‌های بدیل بر پایه آن به ما پیشنهاد می‌شوند، است.
میزس می‌نویسد که «افراد حساس»، شاید از اینکه وادار شوند میان آرمان و ماده یکی را برگزینند، برنجند، اما... این در سرشت اشیا است، چه حتی آن‌جا که می‌توان بدون محاسبات پولی دست به داوری‌های ارزشی زد، نمی‌توان از این انتخاب پرهیز کرد. هم انسان جدا‌ افتاده و هم جوامع سوسیالیستی باید همین کار را انجام دهند و سرشت‌های حقیقتا حساس هیچ‌گاه آن را رنج‌آور و ناراحت‌کننده نمی‌یابند. آنها وقتی که باید میان نان و شرف یکی را برگزینند، هیچ‌گاه در اینکه چگونه باید عمل کنند، ‌درنمی‌‌مانند. اگر نمی‌توان شرافت را خورد، دست‌کم می‌توان برای شرافت، از خوردن چشم پوشید.
به هیچ رو اتفاقی نیست که در ۱۹۳۳ که میزس، نخستین بار دیدگاهش پیرامون اقتصاد را به مثابه شاخه‌ای صرف از یک «علم دارای اعتبار جهانشمول درباره کنش انسانی» به گونه‌ای جامع بیان کرد و دلیل آورد که «قوانین کاتالاکسی که علم اقتصاد شرح‌شان می‌دهد، برای هر مبادله‌ای معتبر هستند؛ فارغ از اینکه کسانی که در آنها درگیر شده‌اند، هوشمندانه عمل کرده‌اند یا بی‌خردانه، یا چیزی که آنها را برانگیخته، انگیزه‌های اقتصادی بوده یا غیراقتصادی»، در یک پاورقی خواننده را به صفحه‌ای از کتاب ویکستید که قطعه پیش‌گفته را از آن آوردیم، باز‌گشت می‌دهد.
در نگاه میزس، کنار گذاشتن انگیزه‌های دیگرخواهانه از علم اقتصاد، دلبخواهی و من‌عندی است و بر بدفهمی استوار شده. آنچه رفتار انسان را پیش می‌راند، تنها هدفمندی او است. «هدف آنچه انسان انجام می‌دهد، همواره بهبود وضعیت رضایت‌مندی خود او است.» تنها به این معنا است که می‌توان کنشی را دقیقا درک کرد که: مستقیما بهبود شرایط افراد دیگر را در سر دارد... کنشگر فراهم آوردن شرایط را برای این که دیگران بخورند، از این که خود بخورد، رضایت‌آمیزتر می‌پندارد. ناخشنودی او از آگاهی از این نکته پدید می‌آید که دیگران نیاز‌مند هستند.
ویکستید با پا‌فشاری بر اینکه «طرح کنار‌گذاری انگیزه‌های خیرخواهانه یا دیگرخواهانه از مطالعه علم اقتصاد ... کاملا نامربوط و پرت است»، همین بینش میزس را شرح می‌دهد. اصل بنیادین و فرا‌گیر اتریشی، اولویت «هدفمندی» انسان است که به مثابه چیزی بسیار پردامنه‌تر از نمود حرص خودخواهانه و خودپسندانه به آن نگریسته می‌شود.
چنان که رابینز دریافته، اندیشه‌هایی چون وابستگی پدیده‌های اقتصادی به «کنش هدفمند» است که سبب می‌شود به خوبی بتوانیم «این اتهام بسیار باز‌گو‌شده را» رد کنیم که «علم اقتصاد، جهانی از انسان‌های اقتصادی را فرض می‌گیرد که تنها به پول و نفع شخصی می‌اندیشند». کاری که ویکستید و اتریشی‌ها انجام می‌دادند، به روشنی تمرکز تحلیل اقتصادی را به گونه‌ای سازگار و به شکلی ذهن‌گرایانه از ابژه‌های مادی کنکاش کلاسیک‌ها دور می‌کرد و به سوی دلالت‌های انتخاب‌ها و تصمیم‌های منفرد انسانی می‌راند.

  
تسهیلات مطلب
سایر مطالب این بخش سایر مطالب این بخش
نسخه قابل چاپ نسخه قابل چاپ
ارسال به دوستان ارسال به دوستان


CAPTCHA
::
کلیدواژه ها: تمرکز بر تحلیل اقتصادی | اتریش | تفکر اقتصادی | ذهنی بودن هزینه ها | ویکستید | فرآیند بازار | گستره علم اقتصاد |
دفعات مشاهده: 2695 بار   |   دفعات چاپ: 246 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر
انجمن علمی اقتصاد شهری ایران
Persian site map - English site map - Created in 0.04 seconds with 45 queries by YEKTAWEB 4645